محل تبلیغات شما

زمان واقعه :روزدهم محرم سال۶۱هجری درزمانحکومت یزیدبن معاویه ساعت ۸ صبح تا دوبعدازظهر .

مکان واقعه: نینوآ یا کربلای امروزی واقعدربین النهرین (عراق).

روند واقعه :

۱-اولین تیر توسط عمربن سعد فرمانده سپاهیزید پرتاب شد و تیرباران سپاه اسلام شروع شد.

۲-حمله کلی بسپاه اسلام اغاز و در این مرحله۳۸نفر از اصحاب امام شهید شدند.

۳-مبارزه تن به تن آغاز شد و در این مرحله۷نفر دیگر بشهادت رسیدند.

۴-حمله به اهل بیت آغاز شد که با شهادتتمامی آنان جز ۵ نفر ذکور و اعضا حرم امام حسین (ع) پایان می پذیرد.

۵-با آمدن قبیله بنی اسد به یاری امام سجاد(ع) شهدا را به خاک سپرده و همگی به اسارت بسوی شام روانه می شوند.

 خلاصه واقعه عاشورا:

پس از شهادت امام حسن(ع) برادرش حسین(ع)به امامت رسید، مردم عراق از امام حسین خواستند که بر ضد معاویه قیام کند، امام حسین(ع)به آنها گفت برادرم با معاویه قراردادی را امضاء کرده است که تا مدت آن تمام نشود نمیتوانم آن را نقض کنم. یکی از مفاد قرارداد صلح امام حسن(ع) این بود که خلافت فقط دردست معاویه باشد و آن را به پسرش یزید منتقل نکند و چون معاویه هنوز زنده بود، امامحسین(ع) ۱۰ سال را به همین منوال سپری کرد تا آنکه معاویه مرد. با مرگ معاویه تعهدامام حسین(ع) به معاویه هم تمام شد و دیگر قراردادی بین او و معاویه نبود. یزید بهخلافت رسید و به جای پدرش در شام بر مسند قدرت نشست. امام حسین(ع) در مدینه ساکن بود،یزید از مردم شهرهای مختلف مشغول گرفتن بیعت شد و به والی مدینه دستور داد از مردمبیعت بگیرد بخصوص از امام حسین(ع) و اگر حسین بیعت نکرد او را کشته و سرش را برای یزیدبفرستد.

 

پس از آنکه دستور به والی مدینه رسید اوامام حسین(ع) را احضار کرد و این کار در ساعاتی از شب گذشته انجام شد، امام حسین بهاحضار در این ساعت از شب مشکوک شد. لذا تعدادی از یارانش را خبر کرد و به آنها گفتبا خود شمشیر بردارند و در زیر لباس پنهان کنند و پشت درب مخفی شوند اگر خطری برایاو پیش آمد وارد محل جلسه شوند. والی مدینه مروان بن حکم را خبر کرده بود و از او مخواست، مروان به او گفت همان کاری که یزید دستور داده است را انجام بده. والی مدینهبه امام حسین(ع) گفت یزید چنین دستوری صادر کرده است، امام حسین صراحتاً نگفت که منبیعت نمی کنم و فرمود این کاری است که باید در ملاء عام انجام شود تا همه مردم ببینندکه من بیعت می کنم یا نه پس تا صبح صبر کن، والی مدینه قبول کرد اما مروان به او گفتکار اشتباهی می کنی اگر حسین از اینجا بیرون برود دیگر او را پیدا نخواهی کرد، همینالان از او بیعت بگیر یا او را به قتل برسان.

امام حسین(ع) به مروان گفت تو دروغ گفتیو با پیشنهاد قتل من به او مرتکب گناه شدی و با این حرفی که پیش آمد امام حسین(ع) صراحتاًگفت من با شخصی مثل یزید بیعت نخواهم کرد و از نزد والی مدینه بیرون رفت. فردا صبحمروان را در شهر دید، مروان به امام حسین(ع) گفت اگر با یزید بیعت کنی این به نفع دینو دنیای توست، امام حسین فرمود انا لله و انا الیه راجعون باید فاتح اسلام را خوانداگر کسانی مثل یزید رهبر جامعه اسلامی شوند و سخنان طولانی بین آنها رد و بدل شد تااینکه شب شد و والی مدینه گروهی را به درب خانه امام حسین فرستاد و خواستند از او بیعتبگیرند، حضرت فرمود تا صبح صبر کنید و آنها نیز قبول کردند و رفتن

به هر دلیلی تصمیم گرفت از مواجهه با چنینصحنه ای خودداری کند و همان شب خانواده خود را جمع کرد و بار سفر بست و نیمه شب ازمدینه خارج شد و در خفای کامل و بسیار محرمانه به مکه سفر کرد، اما قبل از سفر نزدبرادرش محمد حنفیه رفت و جریان را برای او تعریف کرد و نظر او را جویا شد، محمد حنفیهگفت تو عزیزترین خانواده من هستی، به نظر من از قرار گرفتن در چنین صحنه ای پرهیز کنو از مدینه خارج شو و به مکه برو حتی اگر در آنجا تو را پیدا کردند به یمن برو. بعداز آنکه صحبتهای محمد حنفیه تمام شد حضرت به او فرمود من خودم هم همین تصمیم را گرفتهبودم و اکنون عازم مکه هستم. پس تو در اینجا باش و اخبار را برایم بفرست.

حضرت به مکه رفت و از سوم شعبان تا 8 ذیحجه در مکه بود و در این مدت مردم عراق و کوفه و بصره برای حضرت نامه های متعدد نوشتندو نمایندگانی را فرستادند و بیعت و حمایت خود را از حضرت اعلام کردند و درخواست کردندکه به کوفه و عراق بیاید تا بر ضد یزید قیام کنند. امام حسین(ع) برای اطمینان از صحتادعای اهل عراق مسلم بن عقیل را فرستاد، از طرفی یزید یک لشکر بزرگ را به بهانه انجاممراسم حج به مکه فرستاد و به آنها دستور داد حسین را مخفیانه دستگیر کنند و یا او راترور کنند. مسلم بن عقیل برای حضرت پیغام فرستاد که سخن اهل عراق و کوفه درست است وچون روز هفتم ذی حجه لشکر اعزامی یزید وارد مکه شده بود، و امام حسین(ع) با توجه بهجواب اهل کوفه و اطلاع از قصد یزید روز هشتم از مکه خارج شد و به سوی عراق حرکت کردو در مسیر کوفه خبر شهادت مسلم به حضرت داده شد. امام حسین(ع) به قصد کوفه ادامه مسیرداد، تا در آنجا از آنچه هستند تعداد بیشتری نیرو فراهم کند. در این بین لشکر حر بنیزید ریاحی نزدیک شد، او از طرف بصره اعزام شده بود تا اجازه ندهد حسین(ع) به کوفهبرسد تا از حمایت مردمی محروم شود. حر پس از رسیدن به امام حسین(ع) اعلام کرد که مأموریتدرگیری ندارد و آمده است تا او و یارانش را نزد عبیدا… بن زیاد ببرد و تحویل دهد، حضرتاز همراهی با او امتناع کرد و در این بین چند نفر از دوستان حضرت که از کوفه حرکت کردهبودند به امام حسین(ع) رسیدند و خبر دادند که لشکر زیادی از سمت کوفه حرکت کرده استو اگر برسند همه شما کشته خواهید شدحضرت دردفعات متعدد حجت را بر لشکر حر تمام کرد تا بدانند که به چه کاری دست می برند و بهآنها هشدار داد که اگر مرا به قتل برسانید به آنچنان ذلت و خواری دچار خواهید شد کهروزگار شما سیاه خواهد شد. هرچند حر پشیمان شد و از رویارویی با امام خودداری و درصف یاران آن حضرت قرار گرفت اما دیگر سپاهیان یزید بدون توجه به هشدارهای امام حسین(ع)آن حضرت و یارانش را در صحرای کربلا به شهادت رساندند

اهمیت خواندن تاریخ

آرمانها واهداف مشروطه

«زینب پاشا» و مبارزه علیه بیداد قاجار

امام ,حسین ,ع ,یزید ,حضرت ,مدینه ,امام حسین ,حسین ع ,شد و ,و در ,و به

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Arlene's collection Christine's life نای نی راه سلامتی وب لژیون مسافر علی جمالی(رها) Allison's memory پایان نامه و پروژه های دانشجویی مدرسه بازاریابی و فروش | آموزش بازاریابی مجتمع بین المللی نوجوانان روشن فکر ایران Michael's receptions