محل تبلیغات شما

مهدی اختیاری دبیر تاریخ آذربایجانشرقی-مرند



به نام خداوند ایران زمین
خداوند روم وخداوند چین
خدایی كه گیتی همه زان اوست
زمین وزمان زیر فرمان اوست
خدایی كه از مهرو ازلطف وداد
مراسرزمین ،خاك ایران نهاد







درسرزمینی كه مردمانش تاریخ می خوانندكودكانشان چون بزرگان می اندیشند ودرسرزمینی كه مردمانش تاریخ نمی خوانند پیرانشان چون كودكان می اندیشند.››

مشروطه برخاسته از آرمان هایی بود. اولین هدف و آرمان مشروطه‌خواهان که بر فضای آن‌زمان حاکم بود و می‌بایست در جامعه‌ی ایران تحقق یابد، مسأله‌ بازسازی ایران بود. بازسازی و نوسازی ایران و جبران همه‌ی خسارات واردشده بر آن. جامعه ایران در مقایسه با غرب و رویارویی با آن، عقب‌افتاده بود و موقعیت پیرامونی یافت. نخبگان مشروطیت مهم‌ترین هدف‌شان این بود که ایران بایست به جایگاه قبلی خودش باز گردد .آرمان دوم انقلاب مشروطیت، رهایی از سلطه‌ی خارجی بود. در آن‌زمان دو قدرت و بازیگر جهانی، روسیه و بریتانیا، مشکلات بسیاری را برای مردم ایران درست می‌‌کردند و ما هیچ استقلالی نداشتیم؛ قراردادهایی که با ما بستند و سرزمین‌هایی که از ایران جدا کردند و امتیازهای بزرگی که گرفته شد قدرت تصمیم‌گیری را از حاکمان ایران گرفت. این جمله‌ی ناصرالدین شاه معروف است که می‌گفت: "اگر ما شمال برویم انگلستان مخالفت می‌کند، اگر جنوب برویم روسیه، پس مرده‌شور این مملکت را ببرد."
با وجود این سلطه‌ خارجی، استقلال ی ـ نظامی و اقتصادی یکی از اهداف و آرمان‌های مشروطه‌خواهان شد و این که بکوشند ایران را از زیر سلطه‌ی بیگانگان درآورده و خود تصمیم‌گیرنده باشند. آن‌ها می‌گفتند اگر هم می‌بایست ارتباطات خارجی داشته باشیم باید با کشورهایی باشد که یار و مددکار ایران باشند .
سومین آرمان و هدف انقلاب مشروطه‌ی ایران، برقراری امنیت و ثبات ی در کشور بود. ایران در آن هنگام، کشوری پر از هرج‌ومرج و بدون نیروی نظامی و انتظامی بود که نه ثبات اجتماعی داشت و نه مرزها و شهرها و راه‌های تجاری امنیت داشتند. هرج‌ومرج و ناامنی در کشور برقرار بود و جان و مال مردم در معرض بسیاری از تهدیدها قرار داشت. یکی از مهم‌ترین خواست‌ها و آمال و آرزوهای مردم و روشن‌فکران ایران، برقراری نظم و امنیت و یک دولت قوی مرکزی بود. این‌ها سه هدف اساسی انقلاب مشروطیت بودند. روشن‌فکران ما به این نتیجه رسیدند که رسیدن به این آرمان‌ها امکان‌پذیر نیست جز با یک تحول ی ـ اجتماعی در ساختار دولت. یعنی، تا آزادی ی و دموکراسی به‌دست نیاید، رسیدن به آن آرمان‌ها امکان‌پذیر نیست. چون مشکل اساسی، دولت است؛ دولتی که وابسته به بانک استقراضی روسیه است، دولتی که خودش ناامن‌کننده است و برای بازرگانان مشکل درست می‌کند، غارت‌گر است، به‌لحاظ اقتصادی و دولتی به‌ فکر بازسازی نیست و حاکم آن تنها به فکر رفتن به سفرهای فرنگی است.
به منظور بررسی دستاوردهای مشروطه، خصوصا نتایج کوتاه مدت آن باید با واقع بینی شرایط را نگریست. ابتدائا باید اشاره داشت که هرج و مرج و بی نظمی در اداره کشور از پیامدهای ناهنجار و غم انگیز مشروطه غربی بود، به گونه ای که هر چه از پیروزی انقلاب می گذشت، وضع اقتصادی و امنیتی جامعه نابسامان تر می شد، به عنوان نمونه، در حالی که ایران پس از استبداد صغیر در مشروطه دوم از سوی قوای درگیر در جنگ جهانی سخت تهدید می شد و بیم آن می رفت که طرفین ایران را اشغال کنند، مشروطه گران تندرو به جای تشکیل به یک نیروی نظامی و ارتش منسجم برای حفظ امنیت کشور، بودجه مملکت را صرف زیاد کردن اداره ها و توسعه دستگاه هایی می کردند که چیزی جز ضرر و زیان برای این ملت به بار نمی آورد. و به جای این که به فکر آبادانی واقعی شهرها و روستاها و اصلاحات حقیقی اقتصادی باشند همّ خود را صرف مقابله با دین و احکام شریعت می کردند.
در مسایل اقتصادی و امور مالی، یا اساساً دغدغه ای بین مسئولین نبود و یا اگر هم بعضاً اقدامی صورت می گرفت در حقیقت افساد اقتصادی بود، نه اصلاح و چیزی جز نیتی عمومی به دنبال نداشت. کسانی که مدال آزادی خواهی و جهادگری را بر سینه چسبانده بودند و در میان مردم به نام مجاهد و آزادی طلب شهرت یافته بودند نه تنها به وعده های خویش در مورد آزادی عمل نکردند بلکه با ایجاد فضای رعب و وحشت در میان جامعه و تنگ کردن عرصه بر مخالفان، استبدادی به مراتب بدتر از استبداد قاجار را پدید آوردند. با وجود مسیر پر فراز و نشیب و شکست های اولیه ای که به دلیل عدم وجود وحدت و انسجام فکری بین اصحاب مشروط،ساختار استبداد و مداخله بیگانگان داشت، اما دستاوردهای زیر را برای مشروطه می توان متصور شد:
1.افتتاح مجلس
2.انتخاب نمایندگان مجلس
3. تدوین قانون اساسی
4.کم رنگ شدن قدرت شاه
5. تفکیک قوا
6. فعالیت مطبوعات
7.پاسخگوبودن دولت در قبال عملکردهای خود در برابر نمایندگان ملت
8. از یک سو نابودی نظام سلطنتی و قطع کامل سلطه بیگانگان بر کشور و توجه به فرهنگ و ارزش های خودی مورد توجه قرار گرفت و از دیگر سو، رخنه عناصر بیگانه و فرصت طلب در مشروطه، هوشیاری انقلابیان مذهبی را برای جلوگیری از تکرار این امر در انقلاب اسلامی برانگیخت. در نهایت وم حفظ وحدت میان نیروهای انقلاب را گوشزد کرد.
9.تجربیات ارزشمند انقلاب مشروطه در زمان وقوع انقلاب اسلامی مورد توجه واقع شد.نویسنده: حدیث اقبال


از جمله ن مبارزی كه در تاریخ معاصر ایران تا حدود بسیاری ناشناخته مانده و اطلاعات چندانی از زندگی وی در دست نیست ، زنی است تبریزی به نام زینب پاشا» كه به تنهایی نهضتی ماندگار و غرورآفرین بر پا ساخت.

زینب پاشا كه در منابع گوناگون با نامها و القابی چون: بی بی شاه زینب»، زینب باجی» ، ده باشی زینب» و ائل قیزی» از او یاد شده است، فرزند شیخ سلیمان» از مردان تهی دست محله عموزین الدین» تبریز بود. از تاریخ تولد، دوران كودكی و جوانی وی مطلبی در منابع تاریخی ذكر نشده است اما نام زینب پاشا» در جریان قرارداد استعماری رژی و آغاز مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری وی برای همیشه در تاریخ ثبت گردید.

واقعه قرارداد استعماری رژی یا همان واگذاری امتیاز تنباكو به دولت انگلستان اتفاقی بود كه در دوران قاجار رخ داد. عصری كه شاه به عنوان مالك كشور» بدون هیچ قید و بندی اموال ملی را در اختیار بیگانگان قرار می داد، سال ۱۲۶۳ شمسی زینب و گروه وی مبارزات خود را آغاز كرده و از اواخر دوره ناصری تا زمامداری مظفرالدین شاه در صحنه ی آن دوران به نقش آفرینی پرداخته اند.

● زینب پاشا» و بستن بازار تبریز:

پس از انتشار اخبار انعقاد قرارداد واگذاری امتیاز تنباكو به دولت استعماری انگلستان توسط چند رومه نگار تبریزی، این شهر نخستین كانون مبارزه و مخالفت با این قرارداد در كشور گردید.

در پی فتوای مجتهد تبریزی بیش از ۲۰ هزار تن از مردم تبریز در اعتراض به قرارداد رژی شورش كرده و با بستن بازار و حمله به چند مركز دولتی مخالفت خود را با آن اعلام كردند. اما مدتی از این حركت نگذشته بود كه سربازان مسلح ناصرالدین شاه به سرعت در سطح شهر تبریز مستقر شده و ضمن سركوب و متفرق كردم مردم، بازاریان، شهر را با زور و تهدید اسلحه مجبور به بازكردن مغازه ها می نمایند.

در همین حال زینب پاشا به همراه گروه خود به بازار تبریز ریخته و ضمن درگیری با مأموران، بازاریان را نیز دوباره مجبور به تعطیلی بازار می كنند.

حركت دیگر زینب پاشا در جنبش مردم علیه گرسنگی و قحطی در سالهای انقلاب مشروطه متبلور می شود. احتكار » در سالهای انقلاب مشروطیت در تبریز و آذربایجان بلای جان فقیران شده بود و محتكران و گرانفروشان از به ذلت نشاندن مردم ، پولهای كلان به جیب می زدند.

در این مقطع نیز قیام ن تبریز به رهبری زینب پاشا آغاز می شود. زینب و هوادارانش محتكران را شناسایی كرده و به انبار آنان حمله می كردند. آنان آرد و گندم را از انبار بیرون كشیده و بین فقرای شهر و روستاهای اطراف پخش می كردند. برخی منابع تاریخی از فعال بودن ۳هزار زن در كنار زینب پاشا برای مبارزه با محتكران سخن به میان آورده اند.

سخنرانی های آتشین زینب و شخصیت كاریزماتیك وی در فرهنگ و تاریخ آذربایجان به گونه ای تأثیرگذار و ماندگار شده كه حتی در مثل ها و اشعار فولكلور مردم این دیار نیز جای گرفته است.

. و پایان نامعلوم یك مبارز:

همچنانكه از اوایل زندگی زینب پاشا اطلاعی در دست نیست سرنوشت وی نیز در منابع تاریخی در هاله ای از ابهام قرار گرفته است. نوشته اند كه اواخر عمربا معیت همراهان قصد اعتكاف در كربلا می نماید. هنگام عبور از مرز مورد آزار و اذیت سربازان مرزی قرار می گیرند كه وی علی رغم سن زیاد به همراه یارانش قرارگاه مرزی را با خاك یكسان می نماید. وی از آنجا به كربلا رفته و از آن تاریخ نشانه ای از وی وجود ندارد.





 

 





منابع:
- زینب پاشا، پیشتاز بیداری زن در عصر بیدادی قاجار - نوشته دكتر سیروس برادران شكوهی ، محقق و استاد سابق گروه تاریخ دانشگاه تبریز
- زینب پاشا، زن اسطوره ای آذربایجان ، نوشته علی كریمی
- شیرزنی به نام زینب پاشا، نوشته علیرضا مددیان
مهرداد خوشكار مقدم





رومه ایران

 

کتاب زینب پاشا اولین کتابی است که به طور خاص برای این زن مبارز تبریزی نوشته شده است نویسنده اثر مجید رضا عمو زین الدینی و ناشر آن انتشارات اختر است  ودر سال  ۱۳۸۸ به چاپ رسیده است.این کتاب به زبان فارسی و در ۱۴۴ صفحه می باشد. علاقمندان جهت کسب اطلاعات بیشتر می توانند به این کتاب مراجعه کنند

 


انواعمنابع تحقیق تاریخی

اولین وظیفه محقق تاریخی بررسی درمورد درستی، اعتبار و معنی‌دار بودن اطلاعات جمع آوری شده است. اطلاعات مورد نیازدر پژوهش تاریخی را می‌توان از دو منبع یا مأخذ به‌دست آورد:[8]

الف)منابع دست اول (Primary Sources)؛ مانند:

-اسناد و مدارکیکه توسط ناظران واقعی و بلاواسطه واقعه ضبط و نوشته شده‌اند.

-بقایای که ازافراد یا گروه به‌جا مانده است؛ مانند: فسیل‌ها، اسکلت‌ها، ابزارها، لباس‌ها، سکه‌هاو مانند آنها.

-گواهی شفاهیفرد ناظر در جریان وقوع حادثه. معمولا کسب این اطلاعات از طریق مصاحبه شخصی صورتمی‌د.

ب. منابع دست دوم (Secondary Sources)؛ منابع دست دوم گزارش‌هاییاست که گزارش‌گر آن ناظر عینی واقعه نبوده و امکان دارد، گزارش مذکور براساسمصاحبه با مشاهده‌کننده واقعی حادثه تهیه و تنظیم‌شده باشد یا گزارش‌گر، گزارش اینفرد را مطالعه کرده است. معمولا محقّقان تاریخی هنگامی از منابع دست دوم استفادهمی‌کنند که اطلاعات دست اول موجود نباشد.

تعدادی از منابع تحقیق تاریخی عبارتنداز:[9]

-منابع مکتوب؛کتاب‌ها، رومه‌ها، شرح وقایع تاریخی، سالنامه‌ها، بیوگرافی‌ها و مواردی از ایندست.

-منابع شفاهی؛منابع و مطالبی که سینه به سینه از نسلی به نسلی دیگر منتقل می‌شود؛ مثل تصانیف،اشعار، داستان‌ها، افسانه‌ها، ضرب‌المثل‌ها، فولکلور ملل و سنن ملی.

-منابع تصویری؛فیلم، نقاشی و .

منابع ساختمانی؛ ابنیه تاریخی، مقبره‌ها،محل‌های مسی مربوط به گذشتگان.-

-منابع مادی وابزاری؛ سفال‌ها، سکه‌ها، ظروف، آلات و ابزار و کتیبه‌ها.

-اسنادالکترونیکی؛ فیلم، نوار صوتی، صفحه و.

نقداسناد[10]

مهمترین وظیفه محقق تاریخی، بررسی،نقد و ارزیابی سند است؛ تا از این طریق اعتبار آن نزد او تأیید شود و با اطمینانخاطر بتواند به آن تکیه نماید. به این اقدام نقد سند گفته می‌شود که بر دو نوع است:

الف) نقد بیرونی؛ محقق تاریخی بایدسند را با سایر اسناد و شواهد تاریخی مقایسه نماید؛ مثلا او باید امضا و مهر،تاریخ، نوع خط، نوع جوهر به‌کار رفته، نوع کاغذ، نوع کلمات و . را مورد بررسیقرار دهد و آن‌را با سایر اطلاعات مربوط به شخص، واقعه یا تکنولوژی دوره مربوط بهسند، مقایسه نماید و از صحت تعلق آن به موضوع مورد مطالعه اطمینان حاصل کند.

ب) نقد درونی؛ پس از اطمینان از صحتارتباط سند با موضوع مورد مطالعه، ارزیابی محتوای مطالب مطرح می‌شود که آیااطلاعات صحیح است و تصویر درستی از موضوع یا واقعه را ارائه می‌دهد؟ آیا مطالب آنبا موازین عقلی تطبیق می‌کند؟ آیا در بیان واقعیت غلو نشده؟ آیا سند، تحت فشارنوشته نشده؟ آیا سند، واقعیت را وارونه جلوه نمی دهد؟.

مسائلو مشکلات موجود در روش‌های تاریخی[11]

کارتحقیق در امور و پدیده‌های تاریخی هرچند جالب و لازم، لیکن بسیار دشوار است. دراین مسیر مشکلاتی وجود دارد از جمله:

-معمای عینیّت؛کوشش مورّخ در جستجوی علت و مسئله غایت، اورا با معمای عینیت مواجه می‌کند؛ چون درکشف علل، مورّخ فقط اکتفا به این نمی‌کند که علت‌های کافی یا ضروری برای حوادث رابیابد، ناچار غالبا می‌کوشد، بین آنچه علّت واقعی و مستقیم واقعه است با آنچه علّتمستقیم و مربوط نیست، تفاوت بگذارد و این امری است که او را وارد قلمرو ارزش‌ها می‌کند. قضاوت‌های دور از بی‌طرفی در مسئله علیّت ما را وارد قلمروی می‌کندکه منطق تاریخ یا علم شناخت تاریخ است.

2. وسوسه تعمیم و پیش‌بینی؛ جامعه‌شناسیدر آستانه پدیده‌های تاریخی هر لحظه در وسوسه تعمیم و پیش‌بینی است. فلسفه تاریخ وتاریخ‌زدگی عینا همین بود. محقق جامعه‌شناسی برای آنکه وجود خود را از مورّخمتمایز سازد، قطعا بدان روی می‌آورد.

-تحمیل ناآگاهزمان خویشتن؛ محقق خواه ناخواه در معرض این خطر قرار دارد که حتی برای یک لحظه،زمان خود را با زمان مورد مطالعه یکسان انگارد و در نتیجه، حرکت و ناهمسانی ناشیاز آن‌را از یاد برد.

-عنصر گزینش؛پدیده‌های تاریخی، بی‌واسطه مطالعه شدنی نیستند و امکان احیای آنها نیز نیست؛ گاه،واسطه‌ها دور، دست نیافتنی و متعددند، در مواردی بین اندیشه‌ها تضاد و تخالف دیدهمی‌شود و این از آن روست که ذهنیت، عاملی مؤثر در نقل پدیده‌هاست. یکی از اینعوامل ذهنی، گزینش است. هر مورخ از زاویه دیدی خاص، نظر می‌کند و از روزنه همانزاویه، حوادث و مسبّبات آنها را برمی‌گزیند. هیچ دو مورخی از یک حادثه، یک نوعتفسیر و تاریخ نمی‌نویسد. به تعداد مورخان، تاریخ می‌توان داشت؛ یعنی نه تنها درگزیدن چهره‌ای از حوادث ناگزیریم، بلکه در گزیدن خود حوادث چاره نداریم.

نکاتمثبت روش‌های تاریخی

منظومه‌نگری؛ منظور این است که محققتاریخی، با توجه به فاصله‌ای که با واقعیت مورد مطالعه دارد، می‌تواند آن‌را همچونیک منجم در یک کهکشان ببیند.

-ضد محیط بودن؛محقق نباید با واقعیت مورد تحقیق، چنان خو گیرد که جهات مثبت و منفی آن‌را نبیند.

صیقل‌یابی واقعیت؛ با فاصله یافتن ازواقعیت، بهتر می‌توان آن واقعه و عوامل درست و پشت پرده آن‌را دید. با گذشت زمان،اندیشه‌ها مطرح می‌شوند و از برخورد آنان برق حقیقت جهیدن آغاز می‌کند.

پیوست یا استمرار؛ محقق تاریخی،برخلاف محقق جامعه‌شناسی، می‌تواند نه تنها واقعیت، بلکه تبعات و استمرار آن‌رانیز ببیند. تلاش دشوار پیش‌بینی در تاریخ، از جهتی کاستی می‌پذیرد، زیرا در جریانحرکت، واقعیت عینا دیده می‌شود.[12]

منابع :

[1]. نادری، عزت‌الله و سیف‌نراقی، مریم؛ روش‌های تحقیق در علومانسانی، تهران، بدر، 1385، چاپ بیست و هفتم، ص66.

[2]. سرمد، زهره و بازرگان، عباس و حجازی، الهه؛ روش‌های تحقیق در علومرفتاری، تهران، آگاه، 1385، چاپ سیزدهم، ص122.

[3]. ساروخانی، باقر؛ روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، تهران، پژوهشگاهعلوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1380، سوم، ص195-198.

[4]. همان، ص200-201.

[5]. همان، ص227-230.

[6]. قراملکی، احد فرامرز؛ اصول و فنون پژوهش در گستره دین‌پژوهی، قم،انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1383، چاپ اول، ص202.

[7]. نادری، عزت‌الله و سیف‌نراقی، مریم؛ پیشین، ص67-68.

[8]. همان، ص68-69.

[9]. حافظ‌نیا، محمدرضا؛ مقدمه‌ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، تهران،سمت، 1385، چاپ دوازدهم، ص56-57.

[10]. بست، جان؛ روش‌های تحقیق در علوم تربیتی و رفتاری، حسن‌پاشا شریفیو نرگس طالقانی، تهران، رشد، 1369، چاپ اول، ص4.

[11]. ساروخانی، باقر؛ پیشین، ص233-235

تحقیق تاریخی، از آن دست تحقیقاتی استکه بر موضوعی معین که در گذشته و در یک مقطع زمانی مشخص اتفاق افتاده، صورت می‌گیرد.از آنجا که در فاصله دو زمان مشخص در گذشته، رویدادهایی به‌وقوع پیوسته و ابزاریتکمیل گشته است، بنابراین تلاش محقّق در روش تاریخی بر آن است که حقایق گذشته رااز طریق جمع‌آوری اطلاعات، ارزشیابی و بررسی صحّت و سقم این اطلاعات، ترکیب دلایلمستدل و تجزیه و تحلیل آنها، به‌صورتی منظّم و عینی ارائه کند و نتایج پژوهشی قابلدفاع را در ارتباط با فرض یا فرض‌های ویژه تحقیق نتیجه بگیرد..

دراستفاده از روش‌های تاریخی چند اصل اساسی مورد توجه است:اصولاساسی5

-اصل نسیان یاخود فراموشی و بی‌طرفی؛ این اصل، در برابر خودمیان‌بینی قرار دارد. که به چند صورتمحقق می‌شود

الف) فرازمانی؛ محقّق باید ارزش‌هایزمانه خود را بر زمان تحقیق تحمیل نکند.

ب) فراغت ارزشی؛ باید از ارزش‌های خاصذهنی خود آگاهی یابد و از تحمیل آنان به موضوع تحقیق اجتناب ورزد.

ج) فرامکانی؛ تحقیق تاریخی، معمولا به‌نوعیتمایز مکانی را به‌همراه دارد. به‌همین جهت باید به ضرایب تأثیر مکان بر ارزش‌ها،مراسم، عادات و . توجّه داشت.

-اصل تأمل و شک‌گراییمثبت؛ محقّق باید در پذیرش داده‌ها به‌صور مختلف تأمل ورزد و در این راه، از عواملبسیاری مثل عقل سلیم و شناخت نویسنده مدد گیرد

-اصل استقرا؛محقق در اسناد گوناگون غور می‌کند، جزء جزء حوادث را شناسایی می‌نماید و در هرگام، احتیاط را نصب‌العین خود می‌سازد؛ تا در نهایت به شناخت جامع دست یابد

-اصل جامعیت،بازساخت کلی؛ هر حادثه، در درون مجموعه‌ای یا شبکه‌ای علّی جای یافته و در آن معنیپیدا می‌کند. شناخت مجموعه، بدون شناخت هریک از عناصر ممکن نیست. همچنانکه شناختهر حادثه جزء در کل یا مجموعه به‌دست نمی‌آید.

مراحلتحقیق تاریخی[6]

مطالعهتاریخی سه گام مقدماتی و دو گام اساسی دارد (سه گام نخستین آنگونه که در سایرمطالعات وجود دارد است):

-صورت‌بندیمسئله؛ در این مرحله مقدماتی به این می‌پردازیم که چه مسأله‌ای را باید حل کنیم؟ وبه چه مسأله‌ای باید بپردازیم؟

2. تدوین فرضیه؛ باید محقق، مقدمتا بیانکند که چه فرضیه‌ای را برای شروع تحقیق مد نظر قرار داده است؟

3. نقد منابع و اسناد؛ محقق قبل از پرداختنبه تحقیق ناگزیر از نقد و بررسی منابع و اسناد است.

-توصیف تاریخی؛در مقام توصیف، به این می‌پردازیم که این پدیده تاریخی یا دیدگاه مورد مطالعه، کی،کجا، در چه موقعیّتی، چگونه، به‌وسیله چه کسی یا کسانی و به چه صورتی ظهور یافتهاست؟

مورخ در این مقام، محتاج اسناد ومدارک است. توصیف، وما کشفی نیست بلکه غالبا مورّخ ناچار از بازسازی است و این،صعوبت توصیف تاریخی را نشان می‌دهد. هرچند توصیف دقیق‌تر باشد مراحل بعدی کامل‌ترمی‌گردد. به هر روی، آغاز مطالعه تاریخی، توصیف دقیق و فراگیر همه ابعاد و مبتنیبر اطلاعات قابل وثوق از نحوه ظهور حادثه است. محقق در مقام توصیف، غالبا با سهمسأله عمده توصیف ظهور، تطور و وضعیت نهایی حادثه تاریخی مواجه است

-تبیین تاریخی؛پس از تکمیل مقام توصیف، انتظار می‌رود محقّق در مقام تبیین حادثه نیز برآید.تبیین، بیان علّت وقوع حادثه یا تطوّر آن در پرتو قانون کلی است. در مقام تبییننیز مانند توصیف، سه مسأله عمده تبیین ظهور، تطوّر و وضعیت حادثه تاریخی وجود دارد

علمیبودن تحقیق تاریخی[7]

درباره علمی بودن یا غیر علمی بودنروش تحقیق تاریخی، نظرات مختلفی ارائه شده است. در زیر به دلایل دو گروه مخالف وموافق می‌پردازیم:

نظراتمخالف؛

-با توجه به این‌کهیکی از ویژگی‌های علم، قابلیت پیش‌بینی آن است. محققان تاریخی اغلب نمی‌توانندبراساس وقایع گذشته، تعمیم ها یا پیش‌بینی‌هایی را برای آینده نتیجه بگیرند. زیراوقایع و حوادث گذشته، اغلب بدون برنامه حاصل شده‌اند یا آنچنان‌که در برنامه بودهاست، صورت نیافته‌اند

-محققان تاریخی،در بیشتر موارد بر گزارش‌ها و مشاهدات کسانی متکی هستند که می‌توان در صلاحیّت آنافراد و یا به حقیقت گزارش آنان شک کرد.

-محقق تاریخی،اغلب در تشخیص حقایق، دچار ابهام است و درست مثل فردی عمل می‌کند که می‌خواهد قسمت‌هایمختلف ماکتی را که تکه‌هایی از آن گم شده است، سر هم کند؛ به‌همین جهت، به‌ناچاردرصد پرکردن جای خالی این واقعیت‌ها از طریق استنتاج‌ها و استنباط‌های ذهنی ازحوادث گذشته برمی‌آید.

حوادث تاریخی در محیطی بسته مانندآزمایشگاه صورت نمی‌گیرد. -بنابراین،محقق تاریخی، قادر نیست شرایط مشاهده‌شده را کنترل کند یا متغیرهای عامل حادثه رادست‌کاری نماید

نظراتموافق؛

-محقق تاریخیمحدودیت‌های موضوع مورد مطالعه و تحقیق را تعیین و شناسایی می‌کند، فرض‌ها یا سؤال‌هاییرا مطرح می‌نماید؛ که باید برای آن‌ها پاسخ‌هایی مناسب فراهم کند، اطلاعات لازم راجمع‌آوری و تجزیه و تحلیل می‌کند، به آزمودن فرض‌ها‌ی خود می‌پردازد و از آنهانتایجی به‌دست می‌آورد که تا اندازه‌ای قابل تعمیم است. بنابراین و با توجه بهمراحل منظم و علمی فوق‌الذکر، می‌توان ادعا کرد که این دست از فعالیت‌ها تا اندازه‌ایجنبه علمی دارد.

-محقق تاریخی،برای رسیدن به نتایج، گاهی اصولی از احتمالات را به‌کار می‌بندد که شبیه به همیناصول را پژوهش‌گران علوم فیزیکی نیز مورد استفاده قرار می‌دهند.

-این واقعیت کهمحقق تاریخی نمی‌تواند متغیرهای بازیگر در موقعیت واقعه را مستقیما کنترل کند،کاملا واضح و روشن است. اما باید توجه داشت که این محدودیت در بیشتر تحقیقات علومرفتاری، به‌ویژه در تحقیقات غیر آزمایشگاهی مانند پژوهشهای جامعه‌شناسی، روانشناسیاجتماعی و اقتصاد نیز کم و بیش وجود دارد

.

تاریخ سیستان

 

تاریخ محلی است که در دو مرحله تالیفشده است. مرحله اول از ابتدای بنای سیستان شروع می شود و تا زمان تاج الدینابوالفضل( 448 ه) ادامه دارد؛ آغاز مرحله دوم از سال 465 ه است و تا سال 725 ادامهمی یابد. مطالب کتاب در مورد مسائل  ی و تاریخ سیستان قبل از ورود اسلام و دوره اسلامی است و نیز در مورد تاریخ اسلام، پیامبر (ص)، خلفای راشدین،حضرت علی (ع) ، خلفای بنی امیه و بنی عباسی، تشکیل حکومت محلی صفاریان و به طورمفصل، سلطه سامانیان، غزنویان و سلجوقیان بر سیستان، ورود مغول و مطالبی در موردخوارج و حمزه آترک (آذرک)، اوضاع جغرافیایی سیستان شامل تقسیمات جغرافیایی، آب وهوا، معادن و حدود آنها، اوضاع فرهنگی و اجتماعی سیستان شامل آداب و رسوم و طریقتمردم سیستان قبل از اسلام و علما و رجال سیستان دوره اسلامی، شعر فارسی و شاعرانپارسی گوی و خراج سیستان و مقدار آن پس از فتح مسلمانان. تاریخ سیستان در سال 1314با تصحیح ملک الشعرای بهار در موسسه خاور به چاپ رسیده است.

 

2-     تاریخ حدیث نادرشاهی

 

تصحیح چهار متن است: احوال نادر شاه»از مولفی ناشناخته؛ واقعه خرابی دهلی به عهد محمد شاه از ورود نادر شاه والیایران» از مولفی هندی و فتحنامه نادرشاه» برای فرزند خود رضاقلی میرزا همراه بانامه احمد پاشا به نادر شاه و جوابی که نادر نوشت که این اثر از میرزا مهدی خاناسترآبادی، منشی الممالک و مورخ مشهور دربار نادر شاه می باشد. حدیث نادر شاهی باتصحیح و تحشیه و تعلیقات رضا شعبانی در سال 1356 در دانشگاه تهران به چاپ رسیدهاست.

 

3-     حدود العالم من المشرق الی مغر ب

 

جغرافیایتاریخی است که در سال 372 هجری به نام ابوالحارث محمد بن احمد از سلسله فریغونیانتالیف شده است. کتاب دارای یک مقدمه با عنوان گشایش کتاب» و هفت سخن است شاملاطلاعاتی در مورد کره زمین و نواحی پنجاه و یک گانه جهان و اقوام، آداب و رسوم،پادشاهان، محصولات، شغل و دین مردم هر ناحیه. خراسان ، ماوراء النهر، سند کرمان،فارس، خوزستان، جبال، دیلمان و آذربایجان از نواحی مورد بحث کتاب است. این اثر درسال 1362 با تصحیح منوچهر ستوده به چاپ رسیده است.

 

4-     عالم آرای صفوی

 

کتاب در سال 1086 هجری تالیف شده استو شرحی مفصل در مورد زندگانی، پادشاهی، کشورگشایی و کشورداری شاه اسماعیل صفویدارد. از دیگر مطالب کتاب خلاصه ای از تاریخ زندگی اجداد شاه اسماعیل است از فیروزشاه تا شیخ صفی و سپس با بیان مفصل تر تا شاه اسماعیل و نیز تاریخ شیروانشاهان،ازبکان، خانان ماوراءالنهر، تیموریان و عثمانی، آداب و رسوم و اعتقادات مردم ایران، رسم ها و آیین های پهلوانی، طبقات اجتماعی و عنوان ها و مناصب درباری، دیوانی،لشکری و کشوری و اصطلاحات صوفیه. این اثر با تصحیح یدالله شکری در تهران به چاپرسیده است.

 

5-     مجمل التواریخ و القصص

 

این اثر در سال 520 هجری تالیف شده وتاریخ مختصر عالم است عموماً و تاریخ ایران است خصوصآ. اصل کتاب بیست و پنج باباست  در باره کرنولوژی تاریخ ملوک و خلفا، تاریخ ایران باستان، تاریخ ترکان،هندوان، روم، بنی اسرائیل، عرب و تاریخ انبیاء (ع)؛ وقایع تاریخی دوران اسلامی ازسال اول هجری تا 520 هجری، تاریخ سلاطین ایران معاصر خلفای عباسی؛ القاب پادشاهان،مزارات؛ وصف شهرها، دریاها و رودها و آثار تاریخی. باب بیست و پنجم در نسخ اصلیموجود نیست. این اثر نیز با تصحیح ملک الشعراء بهار در سال 13 در چاپخانه خاوربه چاپ رسیده است.

 

6-     نامه دانشوران ناصری

 

نامه دانشوران به دستور ناصرالدین شاهو زیر نظر عده ای از وزرا دانشمند از جمله علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه و محمدحسنخان اعتمادالدوله تهیه شده است. کتاب در تراجم و احوال شخصیتهای ادبی، هنری، یو . است که به ترتیب نام اشخاص تنظیم شده است و در مورد هر فرد تا حد امکان ازریشه و اصل او مطالبی دارد. به هرحال این اثر را نمی توان به یک شخص خاصی نسبت دادبلکه باید آن را از جمله آثار گروهی قلمداد نمود. این اثر در سال 1338 در موسسهمطبوعاتی دارالفکر قم به چاپ رسیده است.

 

7-     جهان گشای خاقان

 

متن های شبه تاریخی عصرصفوی که بیشتر به کار قصه خوانان آن دوره می آمده، بیشتر به رمان های تاریخی شباهتدارند که امروز تألیف می شود هر چند خالی از عناصر واقعی نیز نیست. از این دستمتون کتاب جهانگشای خاقان است که تا چندی پیش تصور آن بود که متنی کهن است و دراوایل عصر شاه طهماسب نگاشته شده است یعنی سالهای 948 تا 955 و همین باعث شده استتا محققان به گمان متنی کهن به آن مراجعه کنند. درباره مؤلف متن که تنها ظاهرا دردو نسخه باقی مانده، اطلاع روشنی در آغاز نسخه ها نیامده است.  در مقالهآلکساندر مورتن اشاره  شده است  که کتاب جهانگشای خاقان را شخصی به نامبیجن قصه صفوی خوان یا بیجن تاریخ صفوی خوان تألیف کرده است. درباره فرد اخیراحتمال قوی می رود که اصالتاً فردی گرجی بوده است و کتاب خود را در اواخر عصرصفویه نگاشته باشد. درباره بیجن اطلاع خاصی در دست نیست تنها  از وی متنیدرباره رستم خان سپهسالار که در 1055 به قتل رسیده در 1104 به نام تاریخ رستم خان در دست است که در آن شرح حال زندگی رستم خان و خلاصه ای از روزگار شاه صفیرا آورده است. به هر حال می توان گفت که کتاب جهانگشای خاقان متنی است تألیف شدهدر اواخر عصر صفوی و اساسا شبه تاریخی.

 

 

 

8-     تاریخ شاهی

 

کتابی  است به فارسی در باره دورانحکومت سلسله قراختائیانکرمان در سده هفتم. ناصرالدین منشی، مؤلف تاریخ شاهی را خواجه شهاب‌الدینابوسعید معرفی کرده‌است.تاریخ شاهی مشتمل بر فصول متعددی است و در دو بخش تنظیمشده است. مباحث بخش اول عبارت است از: ت مدن، اخلاق و خصال پادشاهان و وزیران،وم دبیر و وزیر و آداب خدمتگزاری، همچنین رساله ای کوتاه از خواجه نصیرالدین طوسی در آیین کشورداری و ترجمه فصلی از جاویدان خرد ابوعلی احمد بن محمد مسکویه از عربی به فارسی. بخش دوم کتاب در باره تاریخ کرمان است ومؤلف ضمن شرح رویدادهای سلطنت قُتلُغ ترکان، به اهتمام او در امور وقفی و ذکرموقوفاتش پرداخته است. آخرین فصل کتاب که ناتمام مانده، با وقایع ۶۶۸ به پایانرسیده‌است.

 

9-     تاریخ جبل و دیلم  

                   اینکتاب در زمان فحرالدوله دیلمی برادر عضدالدوله دیلمی نو شته شده است

 


کرونا با آمدنش روال طبیعی زندگی آدمیان را برهم زد، روزهایی را برایمان تدارک دید که حتی به ذهنمان خطور نمی‌کرد، از تفریحات و مناسبت‌هایی گذشتیم که حتی به ترک آن‌ها فکر هم نکرده بودیم، حتی امسال روز طبیعت یا همان روز سیزده بدر هم از این قاعده مستثنا نماند.

هرساله آخرین روز از تعطیلات نوروز یعنی سیزده بدر را به دامن طبیعت و کوه و صحرا پناه می‌بردیم و ساعاتی را در کنار خانواده و جمع‌های دوستانه خانوادگی به گشت و گذار در جایی خوش آب و هوا و زیبای شهر و بیرون از شهر می‌گذراندیم.

سیزده بدر هرچند نشان از آشتی با طبیعت دارد اما امسال این رسم دیرین رنگ و بویی دیگر دارد، هرچند عقیده نحسی سیزده بر اساس خرافات گذشتگان صورت گرفته و امروزه از روزه سیزده به عنوان آشتی انسان با طبیعت نام می‌برند اما اگر سیزده بدر امسال را در خانه خود نمانیم، به طور عینی شاهد نحسی روز سیزده خواهیم بود.

بر اساس عقیده ایرانیان که ۱۳ عدد نحسی است و برای بیرون کردن این نحسی باید به دامان طبیعت روی بیاورند امسال به جای سیزده بدر، روز کرونا بدر به لیست روزهای به یاد ماندنی تاریخ اضافه شد.

هرچند که سیزدهمین روز از بهار همواره فرصتی برای باهم بودن‌ها و شادی‌ها و دیدار با فامیل‌ها و جمع شدن دور یک سفره و انجام بازی‌های جمعی بود، اما به ناچار امسال سیزدهمین روز از بهار را همنشین ویروس خبیثی هستیم که در بیرون از خانه در کمین سلامت خود و اعضای خانواده‌هایمان نشسته است.

همیشه شنیده‌ایم که ترک عادت موجب مرض است، اما گاهی اوقات برای در امان ماندن لازم است از خیلی از عادت‌ها دست بکشیم، گاهی برای در امان ماندن از بلایا و خطراتی که تهدید کننده جان انسان است بهتر است برای مدت هرچند کوتاهی برخی از عادت‌ها را به دست فراموشی بسپاریم.

چه بخواهیم چه نخواهیم واقعیت این است که اوضاع این روزهای کشور و حتی جهان خوب نیست، و باید برای حفظ سلامتی خود و اطرافیان هم که شده برخی عادت‌های خود را کنار بگذاریم و امسال روز طبیعت را در خانه‌های خود جشن بگیریم.



باشیوع گسترده کرونا ویروس در کشورمان وجهان  ,هرروزه بر استفاده از آموزشهای مجازی افزودهمی شود بااین بهانه به مزایا ومعایب این روش در آموزش  اشاره کوتاهی می کنیم.

  مبحثیادگیری الکترونیکی ( e-learning ) یا آموزش الکترونیکی ( e-Education ) یا دانشگاه مجازی ( Virtualuniversity ) در طولسالهای اخیر بعنوان یکی از کاربردهای مهم فناوری جدید اطلاعات و ارتباطات در جهان مطرحبوده است و دانشگاههای مهمی شروع به فعالیت در این راستا و گسترش آموزش از این روشنموده اند .

  درایران دانشگاه شیراز بعنوان اولین دانشگاه کشور موفق به آغاز رسمی این نوع دوره آموزشیدانشگاهی نموده است .در این نوع آموزش عمده فعالیتهای آموزشی از قبیل ثبت نام ، انتخابواحد دریافت مطالب درسی ، مذاکره با استاد از طریق شبکه کامپیوتری اجرا میگردد و دربرخی موارد کلاسهای رفع اشکال و برخی کلاسهای آزمایشگاهی بصورت حضوری ولی با زمان بندیمناسب اجرا میشود .

  یکسئوال مهم در این زمان که بسیاری از مردم و حتی بسیاری از متخصصین و مسئولان آشناییصحیحی از هدف ، شیوه برگزاری و کیفیت این نوع آموزش ندارند ، آنست که چه مزایا و معایبعمده ای در این نوع شیوه آموزشی وجود دارد ؟

  ذیلا”به برخی نکات عمده اشاره میشود :

  مزایا:

 1- امکان ارائه دروس در محیط چند رسانه ای ( بصورت صوت ، تصویر ، متن ، انیمیشنو غیره ) که طبعا” کیفیت جذب محتوا را بطور جدی افزایش می دهد .

 2- امکان دسترسی به مطالب و محتوای درسی در هر زمان و مکان و تکرار وافر آنبرای درک بهتر در صورت وم .

 3- عدم وجود محدودیت زمانی و مکانی برای دریافت این آموزش موجب آن می شود کهافراد شاغل یا آنهائی که دائما” در سفر هستند بدون هیچ دغدغه ای بتوانند دروس و آموزشخود را دنبال کنند .

 4- امکان ارتباط استاد و دانشجو از طریق شبکه موجب آن میشود که بتوان استاددرسی را از هر گوشه کشور یا جهان انتخاب نمود و همچنین دانشجو از هر گوشه جهان در ایندوره شرکت نماید .

 5- وجود دنیای اطلاعات بر روی اینترنت امکان وصل بلافاصله و همزمان با ارائهدرس به سایتهای مختلف علمی و آموزشی در زمان دریافت آموزش یا اجرای نرم افزارهای مختلفمحاسباتی و آموزش همزمان با درس را فراهم نمود .

  معایب:

 1- بزرگترین ایراد مطرح شده بر این نوع آموزش آنست که امکان تعامل حضوری استادو دانشجو فراهم نیست که البته این در دوره های دانشگاه شیراز و برخی دانشگاهها که درطول ترم امکان کلاسهای حضوری رفع اشکال را هم فراهم می نمایند بسیار کم رنگ تر میشود.

 2- سرعت شبکه ممکن است کم باشد این اشکال هم با انتخاب خطوط پر سرعت تر و یااستفاده از کافی نتهای پرسرعت و یا قراردادن سرورهای کامپیوتری در شهرستانهای بزرگبهبود قابل ملاحظه خواهد داشت .ضمنا” اگر به روند افزایش سرعت خطوط اینترنت و توسعهجهانی بیاندیشیم هر روز این مسئله کمر رنگ تر میشود .

 3- ممکن است برخی موسسات آموزشی کم تجربه یا ضعیف این دوره ها را مدیریت کنندالبته توصیه ما آنست که صرفا” دوره های آموزشی توسط دانشگاههای بزرگ با تجربه که ازاستاندارد کیفی و مدیریتی خوبی برخوردار هستند مورد بهره برداری قرار گیرد .

 4- ممکن است مشکلات فنی یا غیره بوجود آید . البته هر کار بزرگ و برای نخستینبار ممکن است دچار اشکالات کوچکی باشد که قطعا” سریعا” رفع میگردد ، ولی در این موضوعحداکثر کیفیت و استاندارهای جهان مد نظر دانشگاه شیراز بوده است .

 

  مزایایآموزش الکترونیکی

آموزش الکترونیکی یک نظام آموزشی هنرمندانهو راه‌حل جامع می‌باشد که برای مؤسساتی که خواهان حرکت در مسیر فناوری روز و تغییرروش‌ها و محیط‌های آموزشی خود هستند، امکان دستیابی به شیوه‌های نوین آموزشی را فراهممی‌نماید (آموزش الکترونیکی چیست، 1382). یاسمن اسکویی» کارشناس ارشد برنامه‌ریزیدرسی می‌گوید: در آموزش الکترونیکی، ارائه‌ مطالب براساس نیازهای فراگیران تغییر می‌یابدو در آن، فضایی ایجاد می‌شود تا فراگیر با فراغ بال و به دور از اضطراب و با حفظ استقلالو اعتماد به نفس، به فعالیت‌های مورد نظر خود بپردازد. آموزش الکترونیکی یک سیستم آموزشیواحد را برای تعدادی از فراگیران فراهم می‌سازد که منجر به ایجاد فرصت‌های آموزشی مختلفمی‌شود (اسکویی ،1382).

به طورکلی می‌توان مزایای آموزش الکترونیا در چند محور به شرح زیر برشمرد:

الف) شیوه‌ ارائه‌ دروس به دانشجو

- عدم وابستگی کلاس درس به زمان خاص؛

-‌‌ جامعیت، فراگیری، پویایی، روزآمدی و رفعنیاز آموزشی در زمان دلخواه[26]؛

- افزایش کیفیت ارائه‌ دروس (به دلیل ارائه‌دروس به صورت چندرسانه‌ای)[27] ؛

- افزایش میزان اثربخشی و بازدهی آموزشی (بهدلیل حذف محدودیت‌های زمانی و مکانی)؛

ب) تعامل بین استاد و دانشجو

- عدم نیاز به حضور فیزیکی استاد و دانشجودر کلاس درس؛

- کاهش زمان و هزینه‌ رفت و آمد برای دانشجویان؛

- پشتیبانی تعداد زیادی دانشجو در یک کلاس؛

- امکان ثبت فعالیت‌ها و پیشرفت دانشجویانتوسط استاد؛

- امکان تهیه‌ مدل‌های مختلف آموزش توسط استادان؛

- ارتباطات آسان و فراگیر آموزشی؛

ج‌) دسترسی به منابع اطلاعاتی

- دسترسی پیوسته به کتابخانه‌ مجازی[28]؛

- جستجوی هوشمندانه؛

- انعطاف‌پذیری، دردسترس بودن، و سهولت دسترسیبه منابع آموزشی؛

- افزایش حق انتخاب دانشجو در تعیین دوره‌هایآموزشی؛

- تغییر محتوای تدریس (از محدود و انتخابی»به نامحدود و متنوع»)؛

د‌) تغییر نگرش و دانش کاربران

- تغییر سطح سواد دانش‌آموختگان (از سواد کلاسیکبه خلاقیت و

تولید دانش)؛

- تغییر نگرش به آموزش و یادگیری (از فردیبه اجتماعی)؛

- تغییر نگرش به فراگیران (از ایجاد رقابت»به همکاری و

مشارکت»)؛

- تغییر وظیفه‌ فراگیران (از ذخیره‌سازی اطلاعاتو افزایش

محفوظات» به مدیریت اطلاعات و تولید دانش»)؛

- افزایش سرعت درآموزش و یادگیری؛

- افزایش سطح علمی جامعه؛

- قابلیت تنظیم آهنگ یادگیری فراگیران؛

- محوریت کاربران؛

هـ) مدیریت

- مدیریت آسان و کارآمد؛

- نظارت و کنترل دقیق بر نظام آموزشی و اطلاعات؛

- جمع‌آوری سریع بازخوردها و تجزیه و تحلیلآن‌ها؛

- کاهش هزینه و زمان؛

- فراهم‌نمودن فرصت‌های آموزشی یکسان برایعموم؛

- افزایش سرعت در توسعه و پیشرفت.

  زیرساخت‌هایضروری برای آموزش الکترونیکی

آموزش الکترونیکی مستم زیرساخت‌های فراوانیاست که عبارت‌اند از :

1. توسعه‌ مهارت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطاتدر تمام سطوح جامعه برای عموم مردم؛

2. ترغیب و ترویج پژوهش‌های آموزشی در زمینه‌فناوری اطلاعات؛

3. گسترش کمی و کیفی در تولید نرم‌افزارهایآموزشی؛

4. تجهیز مدارس و دانشگاه‌ها به رایانه و دسترسیبه شبکه‌ جهانی؛

5. توسعه‌ مراکز آموزش مهارت‌های اطلاعات وارتباطات؛

6. تقویت زیرساخت‌های شبکه اینترنت در کشور؛

7. گسترش سطح دسترسی عموم به رایانه و شبکه‌جهانی؛

8. توسعه‌ فرهنگ استفاده از فناوری اطلاعاتدر امور روزمره



 

ماه اسفند و به ویژه روز پنجم آن که درهمه تقویم‌های ایرانی اسفندروز» نامیده می‌شود؛ از روزگارانی کهن، ماه و روز گرامیداشتزمین بارور و بانوان در فرهنگ ایرانی دانسته می‌شده است.

واژه فارسی اسفند یا سپندارمذ، از واژهپهلوی سپندارمد» و اوستایی سپَـنتَـه‌آرمَـئیتی»، برگرفته شده است. اصل این نام هماناآرمئیتی» است که واژه سپنته/ سپند برای احترام و گرامیداشت بیشتر، به آن افزوده شدهاست.معمولاً آرمئیتی را به معنای فروتنی و آرامی» می‌دانند، اما این معنا درست بهنظر نمی‌رسد و بسیاری از پژوهشگران آنرا نمی‌پذیرند. جیمز مولتون آنرا در اصل آراماتا» به معنای مادر زمین» می‌داند که با واژه سانسکریت و ودایی اَرامتی» به معنایزمین» نزدیکی دارد. در گاتهای زرتشت (سرود ۴۵، بند ۴)، این واژه در معنای زمین و باتوصیف دختر اهورامزدا» (دوگِـدَر) آمده است. همان واژ‌ه‌ای که زرتشت برای دخترش پوروچیستا»هم بکار گرفته است (ترجمه‌های بارتولومه، دارمستتر و پورداود). همچنین در ترجمه سانسکریتنریوسنگ» از همان بند اوستا، آرمئیتی به معنای زمین برگردان شده و در متن پهلوی زندوهومن یسن» نیز به همین ترتیب بکار رفته است. این نام در زبان و فرهنگ ارمنیان ایرانینیز تداول دارد. آنان سپندارمذ را بگونه سپندارمت» می‌شناسند و او را ایزدبانوی باروری»می‌دانند.

بنابر این، آرمئیتی» به تنهایی و یا بهشکل سپنته‌آرمئیتی» در آغاز، نام یا پاژنام زمین» و به ویژه زمین بارور» و یا مادرزمین» بوده و بعدها به فرشته یا ایزد پشتیبان زمین اطلاق می‌شود و پس از آن به پیکریکی از امشاسپندان یا یاران اهورامزدا در می‌آید.

نگارنده بر این باور است که گویا ایزدبانویبین‌النهرینی به نام سَـرپانیتو» یا اِروئا» که همسر مردوک» خدای بزرگ دانسته می‌شده،خاستگاهی مشترک با سپندارمذ داشته‌ است. چرا که اِروئا، ایزدبانوی زایش بوده و حتیمعنای واژه آن نیز باروری» بوده است. در بین‌النهرین باستان و پس از کوچ کاسیان»به آنجا، آیینی به نام هَـشادو» در اجرای نمادین وصلت مردوک و اِروئا، و دیگر مناسکمربوط به ازدواج مقدس» برگزار می‌شده است. در هر حال، حتی اگر آرمئیتی نه به معنایآرامی و فروتنی، که به معنای مادر زمین بوده باشد؛ نباید پیوند و ارتباط‌های آرامی»و آغوش مادری» را حتی دستکم به شکل شباهت واژگان آن در زبان‌های هندواروپایی از یادببریم.

از آنجا که در باورهای کهن، زمین را نیزمانند ن، بارور، زاینده و پرورش‌دهنده می‌دانسته‌اند و همه موجودات بر پهنه او ودر پناه و آغوش او پروریده می‌شده‌اند، جنسیت او را نیز مادینه» فرض می‌کرده‌اند واز همین خاستگاه است که عبارت‌های مام میهن» و سرزمین مادری» بوجود آمده و فراگیرشده است. پیشینیان ما، همانگونه که زمین را زن یا مادر می‌دانسته‌اند، آسمان را نیزمرد یا پدر بشمار می‌آورده‌اند و ترکیب‌های مادرزمین» و پدرآسمان» از همین جا برخاسته‌اند.بی‌گمان آنان شباهت‌ها و پیوندهایی بین زن و مرد از یک سو، با زمین و آسمان، و بارندگیو رویش گیاهان، از سوی دیگر احساس می‌کرده‌اند. همچنین این را نیز می‌دانیم که در باورهایایرانی، نسل بشر یا نخستین زن و مرد جهان، به نام مشی و مشیانه» از ریشه دوگانه گیاهیبه نام مهرگیاه» در دل زمین بوجود آمده و آفریده شده‌اند و در واقع زمین یا سپندارمذ،مادر نسل بشری دانسته می‌شده است.

کارکردهای آرمئیتی یا سپندارمذ در فرهنگو ادبیات ایرانی بسیار فراوان و گسترده است. در گاتها»ی زرتشت، هجده بار از او یادشده است و زرتشت بارها او را برای زندگی پاک، برای آرامش‌بخشی به کشتزاران، چراگاه‌هاو جانوران، برای پیدایی یک فرمانروای نیک، و برای یاری به دخترش پوروچیستا» در گزینششوی خویش، به یاری فرا می‌خواند. در اساطیر ایرانی، او بود که پیشنهاد و فرمان ساختنتیروکمانی برای آرش کمانگیر را به منوچهرشاه داد تا گستره و آغوشش را برای فرزندانخود، فراخناک‌تر کند. متن پهلوی صد در بندهش» او را یاری‌رسان نویسندگان، به عنوانپدیدآورندگان فکر و اندیشه می‌داند. پلوتارک نقل می‌کند که اردشیر دوم- پادشاه هخامنشی-بهبودی همسرش آتوسا را از سپندارمذ طلب می‌کند و او به یاری آنان می‌شتابد. سراسر اوستاو به ویژه فروردین یشت» و یسنای ۳۸، آکنده از سخنانی در ستایش و گرامیداشت زمین وزن است.

در اینجا شاید اشاره به این نکته هم مفیدباشد که هر سه واژه ‌آرمئیتی، زمین و زن، از واژگان کهن هندواروپایی هستند که با اندکتفاوت‌هایی در ساختار ظاهری و تصریف آن‌ها، در بسیاری از زبان‌های هندواروپایی رواجو گستردگی دارند. همچنین یادآور می‌شوم که واژه زن» با زندگی، و واژه مرد» با مرگو مردن در پیوند است. پیشینیان ما زن را بخاطر فرزندآوری، همواره زنده و زندگی‌بخشمی‌دانسته‌اند و مرد را مقطوع‌النسل و مرگ او را پایان هستی او بشمار می‌آورده‌اند.به همین دلیل نیز بوده است که در هنگام‌هایی از دوران باستان، نسل فرزندان را از جانبمادر می‌دانسته‌اند و این ارتباط چندانی با نظام مادر شاهی یا زن سالاری نداشته است.کتیبه‌های موجود (به ویژه در ایذه) نشان می‌دهد، حتی در دوران عیلامیان نیز با اینکهنظام مادرسالاری وجود نداشته است، اما همچنان در هنگام معرفی خود، گاه بجای نام پدربه ثبت نام مادر و مادران می‌پرداخته‌اند.

نامگذاری آخرین ماه فصل زمستان بنام اسفندیا سپندارمذ نیز از همین ویژگی باروری و زایندگی زمین سرچشمه گرفته است. چرا که درهمین ماه، نخستین جوانه‌ها از خاک سربرمی‌زند و زایش دوباره زمین را نوید می‌دهد. ازهمین رو، مردمان ایرانی این ماه و به ویژه روز پنجم آن که با نام ماه همانند است (یعنیاسفندروز از اسفندماه یا سپندارمذروز از سپندارمذماه) را روز گرامیداشت زمین بارورو بانوان می‌دانسته‌اند و در این روز، مردان آیین‌هایی برای همسران خود برگزار می‌کردهو هدیه‌هایی به او می‌داده‌اند که متأسفانه آگاهی بیشتری از این مراسم در دست نیست.همچنین بخاطر آغاز فصل رویش و زراعت، از این روز با نام جشن برزگران» که خود همیارانسپندارمذ در سبزاندن و باروری زمین هستند، یاد شده است. در گاتهای زرتشت نیز بارهانام برزگران (وَرِزیـئَـنـت) با آرمئیتی (زمین) در کنار یکدیگر آمده‌اند.

منابع موجود نشان می‌دهد که جشن اسفندگان،مانند بسیاری از دیگر جشن‌ها و آیین‌های ایرانی در انحصار هیچیک از اقوام یا ادیانایرانی نیست و به تمامی از پدیده‌‌های طبیعت و روابط انسانی برگرفته شده و متعلق بههمگی مردمان ایرانی با هر گرایش قومی یا دینی است.

ابوریحان بیرونی از این جشن به عنوان یکجشن کهن یاد می‌کند و اضافه می‌کند که این روز و ماه از دیرباز جشن ن شوهردار بودهو همسران بر آنان بخشش می‌کرده‌اند. او همچنین نقل می‌کند که در آن زمان این جشن رابا نام مردگیران» می‌شناخته‌اند، به این معنا که ن از مردان خود هدیه‌ای می‌گرفته‌اند.

امروزه تا آنجا که این نگارنده آگاهی دارد،این جشن هنوز هم با نام اسفندی» در بسیاری از نواحی مرکزی ایران، همچون اقلید، کاشانو محلات برگزار می‌شود و ن در این روز، برای خوشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود،آشی نیز می‌پزند که بنام همین جشن، آش اسفندی» نامیده می‌شود. این آیین در روستاهایپیرامون کاشان، همچون نَـشَـلج، اِستَـرک و نیاسر، در نخستین روز اسفندماه برگزار می‌شود.مری بویس (در تاریخ کیش زرتشتی، جلد یکم) گزارش می‌کند که تا مدتی پیش در روز اسفندگان،زرتشتیان کرمان به صحرا می‌رفته و تعداد بی‌شماری از ات و پرندگانی که از نظر آنانآسیب‌رسان دانسته می‌شده‌اند را می‌کشته‌اند.

جشن اسفندگان، یادمانی بسیار کهن از اسطوره‌هایزایش و باروری است. با توجه به منابع موجود دانسته می‌شود که اسفندگان در ایران باستان،نه روز زن به مفهوم مطلق و امروزی آن، بلکه روز گرامیداشت زمین بارور و همتای انسانیآن یعنی بانوان بوده است. به عبارت دیگر منظور از زن، همسر است و نه جنسیت آن. بیرونینیز در نقل آیین‌های جشن، از زن به عنوان همسر یاد می‌کند و جنسیت زن را در نظر ندارد.آیین‌هایی نیز که امروزه در بسیاری از نقاط دور و نزدیک میهن برگزار می‌شود، همگی درپیوند با روابط عاطفی و مهر‌آمیز همسران است و ارتباطی با جنسیت نه ندارد.


رضا مرادی غیاث آبادی


1ـ قاعده ی اول: اشتیاق

ایجاد اشتیاق اولین و مهم ترین شیوه برایآوردن نشاط به هر کلاسی است. حتی اشتیاق خود شما برای موضوع درس و آموزش آن کلید موفقیتاست. هرگونه فقدان نشاط، برای دانش آموزان غیرقابل قبول است. اما اشتیاق چیست؟ اینواژه (enthusiasm) که ریشه اش به یونان باستان برمی گردد به معنایایجاد شور و حال در شماست. به عبارت دیگر اشتیاق آن حالتی است که شور و شوق را برانگیزاند.آموزگاران باید برانگیخته شوند و دانش آموزانشان را نیر برانگیزانند. برای برانگیختهشدن، شما باید به آن چه تدریس می کنید عشق بورزید. لازم است که موضوع درستان را بشناسیدو هر روز در مورد آن مطالب بیش تری بیاموزید و آن چه را تدریس می کنید بخشی از وجودتانسازید. هنگامی که دانش آموزانتان این کیفیت را ببینند و درک کنند خودشان برانگیختهو نسبت به آموختن تاریخ مشتاق می شوند.

2ـ قاعده ی دوم: به کتاب یا جزوه ی درسیکم تر تکیه کنیم

شمار بسیار زیادی از کتاب ها و جزوه هایدرسی تاریخ مبهم، کسل کننده و بی شور و حال هستند. ما به واقع نمی توانیم جزوه را بهتنها منبع خود نیز مبدل سازیم. اجازه دهیم کتاب و جزوه، طرح کلی دوره ی آموزشی را تعیینکند و ما با استفاده از دیگر منابع، به ویژه منابع دست اول، تدریس کنیم. بهترین منابعتاریخی را که لذت مطالعه را ایجاد می کنند برگزینیم.

3ـ قاعده ی سوم: از منابع دست دوم مناسباستفاده کنیم

منابع دست دوم برای قرار گرفتن در موقعیتاصلی و ایجاد حس منابع دست اول در شما نقشی اساسی دارند. اگر چه ممکن است شما وقتیرا به این گونه منابع اختصاص دهید یا ندهید، اما وظیفه ی ما به هر حال، آماده سازی دانش آموزانمان به وسیله ی ارائه پس زمینهای برای درک منابع دست اول است؛ منابع دست دوم این چارچوب کاری و یا اوضاع و احوالرا فراهم می آورند.

4ـ قاعده ی چهارم: به مسائلی توجه کنیمکه امروز اتفاق می افتد

نگاه به تاریخ به عنوان روایت جنگ ها، نبردها،پادشاهان و رؤسای جمهور را رها کنیم و به مسایلی چون نژاد، طبقه و جنسیت فکر کنیم.امروزه این مسایل بسیار بیش تر در زندگی ما نقش دارند. جنسیت و جغرافیا یا مکان بهیک اندازه اهمیت پیدا کرده اند و با این مسایل است که ما خودمان را می شناسیم. چنانچه ما می خواهیم تساهل را آموزش دهیم ناچار خواهیم بود تا احترام به نژادها، طبقاتو جنسیت ها را یاد بدهیم. برای دانش آموزان دبیرستانی بالاتر، ما شاید بتوانیم چگونگیپدیدار شدن این مقوله را نیز تبیین کنیم.

5ـ قاعده ی پنجم: از تاریخ محلی به میزانفراوانی برای آموزش تاریخ استفاده کنیم

برخی روایدادهای تاریخی، چنان چه دانش آموزبتواند نمودی محلی از آن ها ببیند، می توانند اثری بسیار عمیق تر بر او بگذارند. بازسازیری که دچار زمین لرزه شده است و یا حفاری که در این مکان انجام شده است. لذا دانش آموزانرا به ارتباط برقرار کردن با گذشته وا می دارد. این چهره های تاریخی، فرهنگ واقعی بشردر ناحیه ای هستند که ما تدریس می کنیم. من تضمین می کنم که دانش آموزان با این شیوهدوره ی بازسازی را خیلی بهتر از این که اگر آن ها را فقط در جزوه های درسی مطالعه میکردند به یاد خواهند آورد؛ یا این که از دانش آموزان بخواهید روایت های مربوط به دورهی بازسازی را در رومه های محلی مطالعه کنند.

6ـ قاعده ی ششم: از موسیقی [سرود]  و فیلم برای تحریک آن دسته از احساسات که با مطالعهبرانگیخته نمی شوند بهره ببریم

موسیقی می تواند احساسات را به طرزی بیهمتا برانگیزد. شروع درس با یک آهنگ می تواند یخ بحث را که ما اغلب در هنگام شروع کلاسبا آن رو به روییم، بشکند. به دانش آموزان کمک کنیم تا مهارت های شنوایی خود را ازطریق بر روی کاغذ آوردن معانی دریافتی از ترانه ها، رشد دهند. این امر نشان می دهدکه مباحث چه قدر برای ما اهمیت دارند و به خصوص کمک می کند تا آن ها آوازهای خواندهشده در گویش های متفاوت را نیر بفهمند. در اجرای نسخه های گوناگون یک آهنگ تردید نکنیمتا با این کار نشان دهیم که چگونه مردم می توانند یک آهنگ را از اوضاعی گرفته و برایهدفی دیگر بازسازی کنند. فیلم نیز می تواند شیوه ای قدرتمند برای جلب توجه دانش آموزانمانباشد. اما باید مواظب باشیم که از فیلم به جای تدریس استفاده نکنیم. به جای آن، فیلمرا آموزش دهیم. به دانش آموزانمان بگوییم که در فیلم به دنبال چه هستیم. فیلم را درلحظات حساس متوقف کنیم و اظهار نظر آن ها را بخواهیم. احساس نکنیم که ناچاریم همه یفیلم را پخش کنیم. از فیلم نیز به مانند هر منبع دیگری استفاده کنیم. برخی فیلم هاهستند که ما می خواهیم تمام آن را آموزش دهیم.

7ـ قاعده ی هفتم: سواد خود را درباره یرایانه افزایش دهیم

در مورد راه هایی که اینترنت به غنی سازیشیوه ی تدریس ما یاری می رساند، مطالعه کنیم. بهترین پایگاه های اطلاعاتی را، برایمطالبی که آموزش می دهیم، بیابیم و آن ها را به           دانش آموزانمان معرفی کرده و بحث کنیمکه در این سایت ها چه یاد گرفته اند. درست همان گونه که ما به دانش آموزامان تشخیصمیان منابع چاپی سودمند و ضعیف را می آموزیم، به همان صورت نیز باید به آن ها یاد بدهیمکه از چنان تفاوت گذاری برای استفاده از منابع الکترونیک نیز استفاده کنند. سال هاما به دانش آموزانمان آموخته ایم که مطلبی به صرف این که در کتابی آمده است صحیح نیست،حال ما ناچاریم این مطلب را روشن سازیم که یک مطلب به صرف این که در اینترنت وجود داردنمی تواند صحیح باشد. منبع اطلاعات آن چیست؟ شما چگونه می توانید پاسخ دهید؟ با استفادهاز این شیوه نه تنها درکی بهتر از گذشته به دست می آورند، بلکه مهارتی می آموزند که   می تواند در دیگر وجوه زندگیشان نیز مورد استفادهقرار گیرد. هنگامی که ما تاریخ را برای      دانش آموزانمان هیجان انگیز می سازیم آن ها انگیزه می یابند که بیش تر بیاموزندو بنابراین درکی عمیق تر از معنای گذشته به دست می آورند. از این رو به استفاده ازفناوری های نوین در تدریسمان توجه نشان دهیم. دانش آموزان ما به خاطر محرک های چالشبرانگیزی که ارائه داده ایم سپاسگزار ما خواهند بود.

 

آموزش تاریخ از طریق بازی و مسابقه

هنگامی که دل ها نشاط یافتند، علم و کمالرا در آن ها به ودیعه بگذارید و هرگاه از نشاط تهی و گریزان شدند، آن ها را وداع کنید؛زیرا دل ها در چنین حالتی آماده ی فراگیری علم نیستند.»

[بحارالانوار، جلد 78، ص 379]

جان دیویی، دانشمند معروف تعلیم و تربیتنیز در مورد علاقه و انگیزه های درونی فراگیرنده     می گوید: علاقه جرقه ای است که بدون آن، شعلهی یادگیری فروزان نمی شود.»

یادگیری امری دو سویه است و به توافق هردو طرف نیاز دارد. به این ترتیب، معلم نمی تواند بدون توجه به انگیزه و علاقه ی دانشآموزان تدریس کند، زیرا تدریس تزریق نیست.

انجام مسابقه و سرگرمی و بازی در کلاس تاریخباعث ایجاد انگیزه و شور و نشاط خواهد شد.

شما دبیر گرامی می توانید پس از مطالعهو بررسی این بازی و رفع نقایص احتمالی آن، شور و نشاط را به کلاس خود هدیه کنید.

 

پاسخ های درست و نادرست را از هم جدا کنو علت را توضیح بده

مراحل اجرا

ابتدا معلم با توجه به موضوع درس، جملاتیرا روی کارت هایی می نویسد. این جملات به دو صورت درست و نادرست نوشته می شوند و دردو پاکت جداگانه قرار می گیرند. سپس دو دانش آموز برای اجرای مسابقه آماده می شوند.دانش آموز A و دانش آموز B. هر دو دانش آموزهم زمان در پاکت ها را باز می کنند و در زمان تعیین شده، کارت های صحیح و غلط را جدامی کنند و درباره ی درست یا نادرست بودن آن توضیح می دهند.

توجه: جملات درست و نادرست هر دو دانش آموزAو B یکی هستند و هنگامی که پاسخ می دهند،معلم در ابتدا در مورد درست بودن یا نبودن آن توضیحی نمی دهد و پس از توضیح دانش آموزB، اگر لازم بود توضیح می دهد و مشخص می کند که پاسخشان صحیح بوده است یا نه.

 

درس تاریخ پایه ی دوم

درس شماره ی 3

کارت های دانش آموز B همهمین جملات است. هر کدام سریع تر پاسخ صحیح را مشخص کرد و پاسخ های صحیح بیش تری داد،برنده ی بازی است.

پیشنهاد: می توان هنگامی که دانش آموزانمشغول باز کردن پاکت و جدا کردن جملات درست و نادرست هستند، نوعی موسیقی را که معمولاًدر مسابقات استفاده می شود، پخش کرد تا این کار در آرامش انجام شود و احیاناً بقیهی دانش آموزان به جای حرف زدن، موسیقی را گوش دهند. در   تهیه ی کارت ها می توان از رنگ های گوناگون استفادهکرد.


نتیجه گیری

قرآن به عنوان کتاب آسمانی با بیان داستانهای گذشتگان و انبیاء تأکید بر مطالعه تاریخ دارد از آن جهت که می توانیم از آن هاعبرت و تجربه کسب نماییم.

و باید توجه به دلایل بی علاقگی دانش آموزانداشته باشیم تا بتوانیم با توجه به امر تدریس تاریخ از روش های جدید ارائه شده استفادهنماییم.

و می توانیم با استفاده از شیوه های جدید،دانش آموزان را به این درس علاقه مند ساخته و جلوگیری از افت تحصیلی نماییم. امید کهثمربخش باشد.

 

منابع

1. راهنمای عملی روش های مشارکتی و فعالدر فرآیند تدریس ـ منوچهر فضلی خانی

2. الگوهای تدریس ـ بورس، جویس و همکاران

3. مجلات رشد آموزش تاریخ ـ شماره های، 20، 26، 43، 44، 45،

 

 


زندگینامه

محمدعلی فروغی در ۱۲۵۴ هجری شمسی درتهران چشم به جهان گشود. پدر و نیاکانش بازرگان بودند و ارباب خوانده می‌شدند.نیای بزرگش، میرزا ابوتراب، نماینده اصفهان در شورای کبیر مغان و از فضلا و ادبایبنام بود و تألیفات متعدد داشته است.

من‌جمله کتابی در باب تاریخ و جغرافیایاصفهان به نام

نصف جهان”.». پدربزرگش محمدمهدی ارباباصفهانی از بازرگانان معتبر اصفهان و به ویژه آگاه در تاریخ و جغرافیا و هیئت بود

پدرش، محمد حسین فروغی به عنوان مدیردارالترجمه و مترجم زبان عربی و فرانسه به وزارت انطباعات و دارالترجمه محمدحسن خاناعتمادالسلطنه وارد شد و بعدها رییس دارالترجمه، رییس وزارت انطباعات و مترجم شاهشد. این چکامه سرا و نویسنده زمانه ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به خاطر دوستی وهم فکری با میرزا ملکم خان مدتی نیز تحت تعقیب بود. اما در دوران مظفرالدین شاه باانتشار رومه تربیت امکان بیشتری برای نشر افکار و آرای تربیتی و ترویج افکار  پیدا کرد. تجددخواهانه در ستایش از غرب  را

لقب فروغیرا ناصرالدین شاه با شنیدن شعری که محمد حسین فروغی برایش سرودهبود به وی داد. محمد حسین فروغی که در تاریخ، فلسفه و علوم ی دانشور بود، نقشمهمی در تربیت فرزندش محمدعلی داشت

تحصیلات

فروغی تحصیلات خود را از پنج سالگیآغاز کرد و ادبیات فارسی و عربی را نزد پدر و آموزگاری به نام مولانا فراگرفت.

فروغی در ۱۲۶۸ وارد دارالفنون شد وچون زبان‌های خارجی به‌ویژه فرانسه را خوب می‌دانست به‌عنوان خلیفه مطالب را برایهم‌شاگردی‌های خود به پارسی برمی‌گرداند. در آغاز، در دارالفنون پزشکی و داروسازیآموخت، ولی با دیدن ضعف کادر علمی یا کمبود امکانات پزشکی و ناهمگونی این رشته باذوقش به فلسفه، ادبیات و تاریخ روی آورد. محمود فروغی، ضمن اشاره به یادداشت‌هایپدرش، محمدعلی فروغی نقل می‌کند: دیدم که طب را به این ترتیب نمی‌شد یاد گرفت: نهسالن تشریح داریم، نه وسایل امروزی در اختیارمان هست

افزون بر دارالفنون او به مدرسه صدر،مدرسه مروی و مدرسه سپهسالار نیز رفت و بر دانش خود در فلسفه مشا و اشراق افزود؛هم زمان و با آموختن بیشتر زبان‌های فرانسه و انگلیسی، با دیدگاه فیلسوفان اروپایینیز آشنا می‌شد.فروغی زندگی نامه‌های فلاسفه غرب را به پارسی برگرداند و اینبرگردان‌ها بعدها کتاب سیر حکمت در اروپا را شکل داد. فروغی هم‌چنین کمال الملک درنقاشی بود و در برابر به وی زبان فرانسه می‌آموخت

در سال ۱۳۱۲ هـ. ق.، به استخدام دولتدرآمد و مترجم زبان‌های فرانسه و انگلیسی وزارت انطباعات شد. فروغی افزون بر ایندو زبان روسی و عربی هم می‌دانست

در آغاز سلطنت مظفرالدین شاه کهنوگرایان به ساخت مدرسه‌های ملی روی آوردند، فروغی معلمی پیشه کرد و در مدرسه ادببه مدیریت یحیی دولت‌آبادی، مدرسه علمیه به مدیریت مهدی‌قلی هدایت و دارالفنون بهآموزگاری پرداخت. هم‌زمان، با نگارش و برگردان مقالات فلسفی و تاریخی، در انتشارهفته‌نامه و رومه تربیت و نشر آموزه‌ها و اندیشه‌های نو، به پدرش یاری می‌رساند.

هفت سال پیش از پیروزی جنبش مشروطهخواهی، یعنی در سال ۱۳۱۷ هـ. ق. مشیرالدولهٔ دوم،مدرسه علوم ی را بنا نهاد. ازهمان آغاز کار، محمدعلی فروغی به مترجمی و سپس معلمی در این مدرسه می‌پردازد وبرگردان‌های او از مهم ترین کتاب‌های درسی به شمار می‌روند. چهار کتاب درسی که درآن زمان به چاپ می‌رسید، دو تای آن تألیف و ترجمه محمدعلی فروغی و پدرش بود». کتاب‌هاییچون اصول علم ثروت ملل »، تاریخ ملل مشرق زمین» و حقوق اساسی (یعنی) آدابمشروطیت دول». فروغی این کتاب‌ها را زمانی که حدوداً ۲۵ ساله بوده به فارسیبرگردانده است.

محمدعلی فروغی پس از درگذشت پدرش درسال ۱۳۲۵  در ۳۲ سالگی به ریاست مدرسه علومی برگزیده می‌شود که رجال و دیپلمات‌های زیادی را تربیت کرد و بعدها تبدیل بهدانشکده حقوق دانشگاه تهران شد. او همچنین معلّم خصوصی احمدشاه بوده است

مرگ

محمّدعلی فروغی در سن ۶۵ سالگی، درروز جمعه ۶ آذر ۱۳۲۱ ساعت ۱۵ بعد از ظهر بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت و درآرامگاه خانوادگی در آرامگاه ابن بابویه در شهر ری به خاک سپرده شد

زندگی ی

پس از خلع محمدعلی شاه و در انتخاباتدوره دوم مجلس شورای ملی فروغی به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد و پس از استعفایمستشارالدوله صادق در ۱۶ خرداد ۱۲۸۹ هـ. ش.، در ۳۵ سالگی، به ریاست مجلس شورای ملیرسید. پس از مدتی محمدعلی فروغی از ریاست مجلس کناره‌گیری کرد و در مقام نایب‌رئیسمجلس در کنار میرزاحسین‌خان موتمن‌الملک، به کار خود ادامه داد

در ۷ آذر ۱۲۹۰ هـ. ش. وزارت مالیهکابینه دوم صمصام‌السلطنه به فروغی واگذار شد. در ۲۰ آذر صمصام‌السلطنه کابینه خودرا دوباره ترمیم کرد و این بار وزارت عدلیه را به فروغی سپرد. فروغی، قانون اصولمحاکمات حقوقی را، که میرزا حسن‌خان مشیرالدوله تهیه کرده بود، به اجرا در آورد وبدین‌سان قدمی بزرگ در راه استواری عدلیه جدید برداشت

فروغی در سال ۱۲۹۸ هـ. ش. به عنوانعضوی از هیات‌نمایندگی ایران به کنفرانس صلح پاریس (۱۹۱۹) رفت و تلاش کرد دعاویمالی و ی ایران را مطرح کند. او و دیگر همکارانش در آن کنفرانس نتایج مثبتینگرفتند و خسارات سنگین ایران در جنگ بین‌الملل اول پرداخت نشد. فروغی دوسال دراروپا ماند و در این مدت تلاش‌ها و کارهای فرهنگی بسیاری را در فرانسه و آلمانسامان داد. از جمله به ایراد چندین سخنرانی درباره تاریخ و ادبیات ایران در محافلفرهنگی فرانسه و پس از بازگشت در سال ۱۳۰۱ در کابینه حسنمستوفی‌الممالک وزیرخارجه کابینه شد. فروغی به اروپا می‌رود و نزدیک به دو سال درآنجا زندگی می‌کند. وی چند سخنرانی مهم در باره تاریخ و ادبیات ایران در محافلفرهنگی فرانسه و آلمان ایراد کرد که شناخت مستشرقین را نسبت به آثار گذشته ایرانبیشتر نمود. فروغی یک هفته پیش از کودتای سیدضیاء رضاخان در ۳ اسفند ۱۲۹۹ به ایرانباز می‌گردد

دوران پهلوی اول

تاج‌گذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵انجام شد. میزان احترام و ارادت رضاشاه به شرکت‌کنندگان در جایگاه آنان در مراسممشهود بود. تیمورتاش و فروغی در یک کالسکه سوار بودند. رضاشاه، پیش از تاج‌گذاری نشان درجه اول تاج، یعنی بزرگترین نشان افتخار کشوررا به این دو داده بود

رضاشاه در ۲۸ آذر ۱۳۰۴، فروغی را بهنخست‌وزیری برگزید و حدود دو ماه پس از تاج‌گذاری، شاه از طریق تیمورتاش به فروغیابلاغ کرد که خواهان استعفای اوست. سرانجام کابینه فروغی در ۱۵ خرداد ۱۳۰۵ به کارخود پایان داد

در ۱۸ تیر ۱۳۰۷ به عنوان نمایندهٔایران به جامعه ملل در شهر ژنو رفت و در کنفرانس خلع سلاح ژنو شرکت کرد و ریاستهیات نمایندگی ایران در جامعه ملل هم به فروغی سپرده شد

فروغی در دوران نخست وزیری خود دست بهیک سری فعالیتهای فرهنگی دست زد تاسیس  دانشگاه تهران، تأسیس فرهنگستانایران، برگزاری جشن هزاره فردوسی با شرکت ده‌ها تن از مستشرقان و ایران‌شناسان درمشهد.، تشکیل انجمن آثار ملی برای احیاء فرهنگ ملی ایران به همت او جامه عملپوشید. تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدی از دیگر اقدامات فرهنگی اواست. ریاست فرهنگستان و انجمن آثار ملی در دوران نخست وزیری اش با [خود] او بود

فروغی عضو فرهنگستان، شیر و خورشیدسرخ، عضو و رئیس شورای عالی انتشارات و تبلیغات شد. سال‌های خانه‌نشینی فروغی کهیکی از پربارترین دوران زندگی فرهنگی او است، به ترجمه، تحقیق، تألیف و سخنرانی دردانشکده‌ها و مجامع فرهنگی گذشت

در پی یورش متفقین به خاک ایران درروز ۵

شهریور ۱۳۲۰، رضاشاه فروغی را احضار می‌نماید. نخستوزیر وقت علی منصور برکنار می‌شود و فروغی در جایگاه نخست وزیر مسئولیت مذاکره بامتفقین را بر دوش می‌گیرد.

فروغی در کنار محمدرضا شا ه

فروغی که اولین نخست‌وزیر رضا شاهبود، با اشغال ایران در جنگ جهانی دوم در سوم شهریور ۱۳۲۰ به عنوان آخرین نخست‌وزیراو نیز در انتقال سلطنت به پسرش محمدرضا پهلوی و جلوگیری از تجزیه ایران نقش مهمّیداشت. او نخست‌وزیری پهلوی دوم را نیز در اولین دوره بر عهده می‌گیرد

نقش حکومت  ازنظر فروغی

وظیفهٔ دولت این است که حافظ حقوقافراد ناس، یعنی نگهبان عدل باشد. دولت از عهدهٔ انجام وظیفهٔ خود بر نمی‌آید مگراین که به موجب قانون عمل کند. وجود قانون متحقق نمی‌شود مگر به دو امر: اول وضعقانون و دوم اجرای آن. پس دولت دارای دو نوع اختیار می‌باشد: یکی اختیار وضع قانونو دیگر اختیار اجرای قانون. هرگاه اختیار وضع قانون و اختیار اجرای آندر دست شخص واحد و یا هیات واحد باشد، کار دولت به استبداد می‌کشد. بر این پایهدولت تنها زمانی قانونی است که این قوه آن از هم جدا و در دست دو گروه مستقل و جداباشد

حقوق عمومی ملت

فروغی معتقد است که حقوق عمومی ملتمجموعاً تحت دو عنوان در می‌آید، اول آزادی، دویم، مساوات.» آزادی عبارت است ازاختیار انجام هر کاری با این شرط که اجرای حق یک نفر مضر و منافی اجرای حق دیگرینباید بشود» یعنی حد آزادی یک شخص قیودی است که به جهت آزاد بودن سایر مردم لازماست.» و فروغی مصداق‌های آزادی را از اختیار نفس و مال» تا اختیار اجتماع وتشکیل انجمنی» نام برده است

منابع

عاقلی باقر .شرح حال رجال یونظامی معاصر ایران

زندگی واندیشه های محمد علی فروغی

یادداشتهای روزانه از محمد علی فروغیبه کوشش ایرج افشار

خاطرات محمود فروغی فرزند محمد علیفروغی .حبیب لاجوردی

دانشنامه ویکی پدیا


ﺷﺎه اﺳﻣﺎﻋﯾل ﯾﮐم ﮐﻪ ﺑﻧﯾﺎن ﮔذار ﺳﻠﺳﻠﻪ ی ﺻﻔوی ﺑود در ﺳﺎل ۶۶۸ ھﺟﺮی ﺧورﺷﯾدی در اردﺑﯾل ﺑﻪ دﻧﯾﺎ آﻣده ﺑود . او ﻓﺮزﻧد ﺷﯾﺦ ﺣﯾدر ﺑود ﮐﻪ ﺣﺎﮐم ﻣﻧطﻘﻪ ی ﺧود ﺑود و اﻗدام ﻣﮫم اش ﺣﻣﻠﻪ ﺑﻪ ﭼﺮﮐس ھﺎی ﻗﻔﻘﺎزی ﺑود , ﺑﺎ آرﻣﺎن ﮐﺷور ﮔﺷﺎﯾﯽ و در ظﺎھﺮ ﺑﻪ ﻧﺎم ﺟﮫﺎد اﺳﻼﻣﯽ ﺑﺎ ﮐﻔﺎر ﻣﺳﯾﺣﯽ . ﭘس از ﻣﺮگ ﭘدر ﮐﻪ در ﯾک ﺳﺎﻟﮔﯽ اﺳﻣﺎﻋﯾل روی داد او و ﺧﺎﻧواده اش ﭼﻧد ﺳﺎل در زﻧدان و اﺳﺎرت ﺑودﻧد و ﭘس از آن ﺑﻪ دراﯾت ﻣﺎدرش ﮐﻪ ﻣﺎرﺗﺎ ﻧﺎم داﺷت ﺑﻪ ﻻھﯾﺟﺎن ﮔﺮﯾﺧﺗﻪ و ﻧﺰد ﺣﺎﮐم آن دﯾﺎر ﻣﺎﻧدﻧد .
در ۳۱ ﺳﺎﻟﮔﯽ اﺳﻣﺎﻋﯾل ﺑﻪ ھﻣﺮاه ﺗﻣﺎﻣﯽ آﻧﮫﺎﯾﯽ ﮐﻪ از ﭘدر و ﺑﺮادرش ﺣﻣﺎﯾت ﮐﺮده ﺑودﻧد از ﻻھﯾﺟﺎن ﺧﺎرج ﺷد و ﭘس از ﭼﻧد ﺟﻧگ ﭘﯾﺮوزﻣﻧد , ﺳﻠﺳﻠﻪ ی ﺻﻔوﯾﻪ را ﺑﻧﯾﺎن ﻧﮫﺎد . ﻣوﻓﻘﯾت ھﺎی زﯾﺎد در دوران ﻧوﺟواﻧﯽ و اﻟﻘﺎﺋﺎت ﻣﺎدر از ﯾک ﺳو و ﭼﺎﭘﻠوﺳﯽ و ﮐﺎﺳﻪ ﻟﯾﺳﯽ اطﺮاﻓﯾﺎن ﭼﺎﭘﻠوس از ﺳوی دﯾﮔﺮ ﺳﺑب ﺷد ﮐﻪ ﺷﺎه اﺳﻣﺎﻋﯾل ﺧود را ﻓﺮدی ﻣﺎﻓوق ﺑﺷﺮی و آﻓﺮﯾده ی وﯾﮋه و ﺑﺮﺗﺮ ﺧداوﻧد ﺑﺷﻧﺎﺳد و ﭼﻧﺎن ﺗﮐﺑﺮ و ﻧﺧوت ﭘﯾدا ﮐﻧد ﮐﻪ در ﺗﺎرﯾﺦ ﻣﺛﺎﻟش ﻧﺑﺎﺷد .ﺷﺎه اﺳﻣﺎﻋﯾل ﺧود را ﻣورد ﻧظﺮ اﻣﺎﻣﺎن ﺷﯾﻌﻪ ﻣﯽ داﻧﺳت و ھﻣﻪ ی ﭘﯾﺮوزی ھﺎ و ﺧوش ﺷﺎﻧﺳﯽ ھﺎﯾش را ﺑﻪ اﻣداد ھﺎی ﻏﯾﺑﯽ آﻧﺎن ﻧﺳﺑت ﻣﯽ داد .او ﺧود را ﻣﻌﺻوم و ﺗﻧﮫﺎ ﺳﺮﺷت ﭘﺎک در ﻣﯾﺎن آﻓﺮﯾدﮔﺎن ﺧداوﻧد ﻣﯽ داﻧﺳت .ﺑﻪ ﭼﻧد ﻧﻣوﻧﻪ از ادﻋﺎھﺎی او در ﻣورد ﺧودش ﺗوﺟﻪ ﮐﻧﯾد
ﭘدرم ﻋﻠﯽ و ﻣﺎدرم ﻓﺎطﻣﻪ و ﻣن ﯾﮐﯽ از دوازده اﻣﺎم ھﺳﺗم !!!!” ﻣن ﻋﯾس اﺑن ﻣرﯾم و ﺧﺿر و اﺳﮐﻧدرم !!!” ﻣن ھﻣراه ﻣﻧﺻور ﺑر ﺳر دار ﺑوده ام , ﻣن ھﻣراه اﺑراھﯾم ﺧﻠﯾل در آﺗش ﺑوده ام , ﻣن ھﻣراه ﻣوﺳﯽ در ﺗور ﺑوده ام !!” ” ﻣن ﻧور ﻣﺣﻣد و ﺳر ﻋﻠﯽ ام , ﻣن ﮔوھر درﯾﺎی ﺣﻘﯾﻘت و راز اﻧﺎاﻟﺣق و ﺣق ﻣطﻠق ام !!” ” ﻣن ﺗوﻓﺎن ﻧوح را در ازل دﯾده ﺑودم ﮐﻪ ﻣﯽ آﯾد !!” ” ﻣن از ذات ﻣرﺗﺿﯽ ﻋﻠﯽ ام , ﻣن ﺳﻠطﺎن ﻏﺎزی ام

ﮔوﯾﺎ در ﻧﺎﻣﻪ ای ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﯾﺑک ﺧﺎن ازﺑک ﻧﮔﺎﺷﺗﻪ ) ﺷﺎه اﺳﻣﺎﻋﯾل و ﺷﯾﺑک ﺧﺎن ازﺑک دو ﻓﺮد ﻣذھﺑﯽ ﺑﺳﯾﺎر ﻣﺗﻌﺻب ﺑودﻧد ﮐﻪ ﺑﻪ دﻟﯾل ھﻣﯾن ﺗﻌﺻﺑﺎت رو در روی ھم اﯾﺳﺗﺎدﻧد و ﻧﺗﯾﺟﻪ را ھم ﮐﻪ ﻣﯽ داﻧﯾد , ﺷﯾﺑک ﺧﺎن ﮐﺷﺗﻪ ﺷد و ﺑوﺳﯾﻠﻪ ی درﺑﺎرﯾﺎن ﺷﺎه اﺳﻣﺎﻋﯾل ﺧورده ﺷد !!!! ( ﮔﻔﺗﻪ اﺳت ﮐﻪ: ” ﻣنﻣﺻداق آﯾﻪ ی ﺷرﯾﻔﻪ ی : وَاذْﮐُرْ ﻓِﯽ اﻟْﮐِﺗَﺎبِ إِﺳْﻣَﺎﻋِﯾلَ إِﻧﻪُ ﮐَﺎنَ ﺻَﺎدِقَ اﻟْوَﻋْدِ وَﮐَﺎنَ رَﺳُوﻻً ﻧﺑِﯾًّﺎ” ﺳوره ی ﻣرﯾم آﯾﻪ ی ۹۱ ھﺳﺗم و ﺧداوﻧد ۰۰۰۱ ﺳﺎل ﻗﺑل در ﻗرآن ﻣرا ﺑرﮔزﯾده و راﺳﺗﮔو ﻧﺎﻣﯾده .” در ھﻣﯾن ﻧﺎﻣﻪ ادﻋﺎ ﮐﺮده ﮐﻪ ﺑﻪ او ﻧوﯾد آﺳﻣﺎﻧﯽ آﻣده ﮐﻪ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺎن ﺟﮫﺎن ﺑﺮ دﻧﯾﺎ ﺣﮐوﻣت ﺧواھد ﮐﺮد ) ﺷﮔﻔﺗﺎ ﮐﻪ ﺷﺎه ﺳﻠطﺎن ﺣﺳﯾن ھم دﻗﯾﻘﺎ ھﻣﯾن ﺗوھم را ﭘﯾدا ﮐﺮده ﺑود ( .
ﮐوﺗﺎه ﺳﺧن آﻧﮐﻪ ﺷﺎه اﺳﻣﺎﻋﯾل ﺻﻔوی از اﯾن دﺳت ﺗوھم ھﺎ ﺑﺳﯾﺎر داﺷت . ﭘﺎﯾﺎن ﮐﺎرش را ﻣﯽ داﻧﯾد ؟ او ﮐﻪ ﯾد طوﻻﯾﯽ در اﺧﺗﺮاع و اﺟﺮای ﺷﮐﻧﺟﻪ ھﺎی ﻏﯾﺮ اﻧﺳﺎﻧﯽ ﺑﺮ روی ﻣﺧﺎﻟﻔﺎﻧش داﺷت در ﺟﻧگ ﺑﺎ ﺳﻠطﺎن ﺳﻠﯾم ﻋﺛﻣﺎﻧﯽ ) ﺟﻧگ ﭼﺎﻟدران ( ﺷﮐﺳت ﺧورد . در آن ﺟﻧگ ﺑﺮﺧورد ﺗﯾﺮ ﺑﺎ ﺑدﻧش ﺑﻪ او ﻓﮫﻣﺎﻧد ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻧد دﯾﮔﺮان ﺿﻌﯾف و ﺷﮐﺳت ﭘذﯾﺮ اﺳت. ﻧﺎﮔﮫﺎن اﻧﮔﺎر از ﺧواب ﻏﻔﻠت ﺑﺮﺧﺎﺳت و داﻧﺳت ﮐﻪ اﻧﺳﺎﻧﯽ ﻋﺎدی , ﺑدون ﺗواﻧﺎﯾﯽ و وﯾﮋﮔﯽ ﺑﻪ ﺧﺻوﺻﯽ اﺳت . ﭘس از ﻧﺟﺎت ﺑوﺳﯾﻠﻪ ی دو ﻗﺰﻟﺑﺎش از ﺟﺎن ﮔذﺷﺗﻪ ﻏﺮور و ﻧﺧوت اش ﺑﻪ ﺑﺎد رﻓت و از ﻓﺮط اﻓﺳﺮدﮔﯽ ﺑﻪ ﺷﺮاب ﺧواری و ﻋﯾش و ﻋﺷﺮت ﭘﺮداﺧت .ﺷﺎه اﺳﻣﺎﻋﯾل ده ﺳﺎل ﭘس از ﺷﮐﺳت ﭼﺎﻟدران زﻧده ﺑود و ﺗﻣﺎم اﯾن ده ﺳﺎل ﺻﺮف ﺳﻪ ﭼﯾﺰ ﺷد : ﻣﯾﮔﺳﺎری و ﻟواط و ﻋﺟﺰ و اﻟﺗﻣﺎس ﺑﻪ درﮔﺎه ﺳﻠطﺎن ﺳﻠﯾم و ﺳﺎﯾﺮ ھﻣﺳﺎﯾﮔﺎن ﺑﺮای آﻧﮐﻪ ﻧﯾﺎﯾﻧد و ﺧﺎک ﺳﺮزﻣﯾن ﺻﻔوی را ﺑﻪ ﺗوﺑﺮه ﻧﮐﺷﻧد .ﺷﺮاﺑﺧواری ﻣداوم ) ﮐﻪ در ﮐﺎﺳﻪ ی ﺳﺮ ﺷﯾﺑک ﺧﺎن ازﺑک ﺑود ( و اﺷﺗﻐﺎل ﺑﯾش از ﺣد ﺑﻪ ھم ﺟﻧس ﺑﺎزی ﺑﺎﻋث ﺷد ﮐﻪ اﻧدک اﻧدک اﺷﺗﮫﺎی او ﺑﻪ ﻏذا ﮐﻣﺗﺮ و ﮐﻣﺗﺮ ﺷود , ﺑﻪ ﺣدی ﮐﻪ ﺑوی ﻏذا ﺑﺎﻋث ﺣﺎﻟت ﺗﮫوع او ﻣﯽ ﺷد . اداﻣﻪ ی اﯾن روﻧد ﺑﻪ ﻣﺮگ ﺷﺎه اﺳﻣﺎﻋﯾل درﺳن ۷۳ ﺳﺎﻟﮔﯽ ﻣﻧﺟﺮ ﺷد .اﯾن ﭼﻧﯾن ﻣﺮﮔﯽ اﻧﺻﺎﻓﺎ ﮐﻪ ﺳﺰاوار ﭼﻧﯾن اﻧﺳﺎن ﺗوھم زده ای ھم ھﺳت . ﻧﯾﺳت ؟
****ﻣﻧﺎﺑﻊ ﻣﻌﺗﺑﺮ اﺳﺗﻔﺎده ﺷده ﺟﮫت ﺗﮫﯾﻪ اﯾن ﭘﺳت : ﺳﻔﺮﻧﺎﻣﻪ ﺷﺎردن ﮐﺗﺎب ﺳﯾﺎﺳت و اﻗﺗﺻﺎد ﻋﺻﺮ ﺻﻔوی از اﺳﺗﺎد ﺑﺎﺳﺗﺎﻧﯽ ﭘﺎرﯾﺰی ﮐﺗﺎب ﻧﻘش ﻗﺰﻟﺑﺎﺷﺎن در ﺗﺎرﯾﺦ اﯾﺮان ﻧوﺷﺗﻪ ی آﻗﺎی اﻣﯾﺮ ﺣﺳﯾن ﺧﻧﺟﯽ زﻧدﮔﺎﻧﯽ ﺷﺎه ﻋﺑﺎس اول ﻧﮔﺎﺷﺗﻪ ی ﻧﺻﺮﷲ ﻓﻠﺳﻔﯽ و ﮐﺗﺎب روﺿﻪ اﻟﺻﻔوﯾﻪ ﮐﻪ ﺗﺎرﯾﺦ ﻧﮔﺎﺷﺗﻪ ﺷده ﺑﻪ دﺳت ﻣورخ رﺳﻣﯽ درﺑﺎر ﺻﻔوﯾﻪ اﺳت



در وصف روزه و آثار آن گفته اند: روزه برایانسان، حکمت به ارمغان می آورد؛ روزه، قلب را از وسواس حفظ می کند؛ روزه، تقرّب بهخداست؛ روزه، نیاز به مردم را کم می کند.

روزه، نور، برهان، شفا و رحمت را در پیدارد؛ روزه، سبب شناخت عیوب نفسانی است؛ روزه، مانع تأثیر شیطان بر آدمی است؛ انسانبه وسیله روزه، آنچه را که تاکنون نمی فهمید می فهمد و آنچه را که نمی دید می بیند.

 ماه رمضان در آئینه هنر

هنرمندان، شاعران، نویسندگان و داستان سرایانمسلمان با به خدمت گرفتن هنر متعهد و ناب اسلامی، از دیرباز در راستای توسعه و ترویجارزشهای اصیل دینی قدم برداشته و اصول راستین اخلاقی و انسانی را به زیباترین و دلنشینترین شکل ممکن تبلیغ کرده اند؛ از جمله مولانا در مورد اهمیت ماه مبارک رمضان و ضرورتبهره گیری از این فرصت طلایی چنین می سراید:

اندرین ایّام می آرد سبق . . . . . گفتپیغمبر که نفحتهای حقّ

در رُبایید این نفحات را . . . . . گوشو هُش دارید این اوقات را

هرکه را می خواست جان بخشید و رفت . . . نفحه ای آمد شما را دید و رفت

تااز این هم وانمانی خواجه تاش . . . نفحه دیگر رسید آگاه باش

 

و در کلیّات شمس تبریزی آمده است : 

مَهِل ای طفل، به سستی طرف چادر روزه . . . سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه 

به همان وی وطن کن، به نشین بر در روزه. . . . . بنگر روی ظریفش بخور آن شیر لطیفشک

بنگر جنّت جان را شده پر عنبر روزه . . . بنگردست رضا را که بهاریست خدا را

چون رَسن باز بهاری بچّه از چنبر روزه. . . . . هِله ای غنچه نازان چه ضعیفی و چه یازان

مگر اسحاق خلیلی خوشی از خنجر روزه . . . تو گلاغرقه خونی زچه ای دلخوش و خندان

بستان گندم جانی، هله از بیدرروزه . . . زچه ای عاشق نانی، بنگر تازه جهانی مقام روزه دار

 

امام صادق(ع) در رابطه با صبر روزه دارمی فرماید: هیچ روزه داری نیست که بر گروهی که مشغول غذاخوردن هستند،

حاضر شود مگر اینکه اعضا و جوارح او، تسبیحپروردگار می کنند و ملائکه بر او درود و رحمت می فرستند که درود ملائکه نیز به معنایاستغفار است.

ماه مبارک و گل واژه های نیایش

امام سجاد(ع) در اوّلین روز از ماه مبارکرمضان به درگاه خداوند عرضه می داشت:

سپاس و ستایش از آن خداوندی است که ماهمبارک رمضان را از جمله راههای خیر و رحمت خود قرار داد و این ایّام را به نام مقدسخود، فضیلت و شرافت بخشید. حمد و ستایش ویژه پروردگاری است که ماه رمضان را ماه روزه،ماه تسلیم، ماه صلاح، ماه طهارت و ماه تهذیب و نماز و عبودیت قرار داد.

امام العارفین و زین العابدین حضرت امامسجاد(ع) در فرازهای دیگری از دعاهای خود به مناسبت آغاز ماه مبارک رمضان چنین زمزمهمی کند:

پروردگارا، در این ماه سعادتی نصیب ما فرماتا با ارحام و آشنایان خویش نیکی کرده و به آنها یاری رسانیم و همسایگان را با عطایاو هدایا خشنود سازیم، و اموال و دارایی مان را از آلودگی ها تطهیر کنیم، و کسانی راکه آزرده ایم، از رنجش و آزردگی به در آوریم، و حق خویش را از ظالم باز ستانیم و بامخالفان خود از در صلح و صفا وارد شویم.

 

پروردگارا! بر روان مطهر محمّد و آل محمددرود فرست و ماه مبارک رمضان را با زینت طاعت و عبادت ما بیارای و در شبها و روزهایآن یار و مددکار ما باش تا در نماز و روزه خود سستی و کوتاهی نکنی


 ﻋﻘﻞ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﻟﻬﯽ
ﺭﻭﺯی ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺑﻬﻠﻮﻝ ﮔﻔﺖ : ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎی ﺍﻟﻬﯽ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﺑﻬﻠﻮﻝ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎی ﺍﻟﻬﯽ ﻋﻘﻞ ﺍﺳﺖ. ﺧﻮﺍﺟﻪ ﻋﺒﺪﷲ ﺍﻧﺼﺎﺭی ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺭﺍ ﻋﻘﻞ ﺩﺍﺩی ، ﭼﻪ ﻧﺪﺍﺩی ﻭ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺭﺍ ﻋﻘﻞ ﻧﺪﺍﺩی ، ﭼﻪ ﺩﺍﺩی؟


ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ
 ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻋﺎﺭﻓﯽ ﺭﺳﻴﺪ، ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﻨﺪی ﺧﻮﺍﺳﺖ. ﻋﺎﺭﻑ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﻣﻴﺪ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭی ﺍﺳﺖ، ﺑﮕﻴﺮ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﻄﺮ ﻫﻼﮐﺖ ﺍﺳﺖ ، ﺭﻫﺎ ﮐﻦ


ﻋﺒﺮﺕ
ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺭﻭﺯی ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﻠﯽ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ، ﺩﻳﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﻠﻮﻝ ، ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭼﻮﺑﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﯽ ﮔﻴﺮﺩ. ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﺑﻪ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ؟ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ، ﻣﯽ ﺑﻴﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺫﺍﺭﻉ )ﺣﺪﻭﺩ ﻳﮏ ﻣﺘﺮ( ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ.)


ﺧﻄﺮ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭ ﺁﺳﺎﻳﺶ
ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﺣﺎﮐﻢ ﺷﻬﺮ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺍﺯ ﺑﻬﻠﻮﻝ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺁﻳﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭی ﮐﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﻭ ﺗﻦ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﯽ؟ ﺑﻬﻠﻮﻝ ﮔﻔﺖ : ﺧﻴﺮ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﻡ ، ﺁﺭﺯﻭ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻫﺎی ﻧﻔﺴﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻗﻮﺕ ﻣﯽ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ، ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻏﺎﻓﻞ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻢ. ﺧﻴﺮ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﺎ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩ ﻭ ﻟﻄﻒ ﻭ ﻣﺮﺣﺘﻤﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﻳﻎ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻋﻄﺎ ﮐﻨﺪ.


 

پنجم اسفند در ایران باستان

 به تعبیری در دین زرتشت روز زن

 است.

 اگر در میدان اسطوره

های ایران و دین زرتشت، قلمرو مادی زندگیدر اختیار یلان نامور است، یلان زندگی معنوی بیشتر ایزدبانوهایی هستند که پرستش ایشانو توانی هایشان زیباترین برگ های غنایی ادب مزدیسنا را به خود اختصاص داده اند.

زرتشت پاک جاماسپ را برای پوروچیستا، جوانترین دختر خود به شوهری نام می زند، اما از اودرخواست می کند، پس از یک اندیشه گمارینیکو و با یاری خرد خویش، تکلیف خویش را روشن کند. و جاماسپ می گوید، پوروچیستا رابه دلگرمی به آیین رهبری می کند، تا از او پدرش و شوهرش و برزگران و آزادگان را خشنودیفراهم آید. آنگاه زرتشت به دختران در حال شوی گرفتن میفرماید:

سخنانی می گویم دختران شوی گزین را و شما{دوتن} را پند می دهم، با اندیشه و به درستی به خاطر بسپارید و با آیین خود دریابید وبه کار بندید: بر هر یک از شماست که در پرتو منش نیکو در {راه} اَشه از دیگری پیشیبگیرد. بی گمان، پاداش آنان نیکی است.”

این کهن ترین سند ایرانی است که در آن زنمخاطب قرار می گیرد، تا باشد که خوشکام شود!

شاید به دلیل مانندیِ زن از نظر باروریبه زمین است که زرتشت زن را چنین ارزشمند می شمرد و تبلیغ می کند: اینک زمین را، کهما را در برگرفته است، می ستاییم.

ای اهورامزدا!

ن را می ستاییم که از آنِ تو به شمارآیند …”

الهه آناهیتا اگر هم پیش زرتشت ایزدبانوییوالا بود، پس از زرتشت چهره ای متبلور و خواستنی می یابد و در اوستا در بخش آبان یشتبه زیبا ترین وجه ممکن در قالب یکی از دلکش ترین قصیده های ایرانی جلوه می کند. دراین قصیده آناهیتا زنی است زورمند و درخشان، سوار بر گردونه، لگام بر دست، روان درجستجوی نام آوری. با چهار اسب نیرومند و سفید و یک رنگ و یک نژاد… اسب های گردونۀ آناهیتارا اهورامزدا از باد و باران و تگرگ و ژاله آفریده است. او تخمۀ مردان را مشیمۀ نرا پاک می کند و به ن باردار شیر می بخشد. برای وی بر روی تخت بستری خوشبو و زیبا،با بالش های گسترده آماده است … او کمربند می بندد، تا سینه هایش ترکیبی زیبا بگیرندو اندامش حالتی خواستنی پیدا کند و به خواست اهورامزدا خدای بزرگ زرتشتیان به زمینمی آید تا دختران دم بخت و ن جوان از او کمک بخواهند. دختران و ن را، با فرشتهای از جنس خودشان محافظت می کند



درباه تاریخ ازدواج امام علی (علیه السلام)و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اتفاق چندانی میان مورخان و سیره‌نگاران نیست. تاریخهایی که گاه بیان گر زمان صیغه خواندن می باشد و گاه بیانگر زمان عروسی و رفتن حضرتزهرا(سلام الله علیها) به خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. این تاریخ ها عبارتاند از:

   روز اول ذى حجه عقد فاطمه (ع) و روز سه شنبه ششم همان ماه، ازدواج حضرت بودهاست.[۱]

   در ماه شوال پس از بازگشت حضرت علی (ع) از جنگ بدر بوده است.[۲]

   بنابر روایت امام صادق (ع): عقد على و فاطمه (ع) در ماه رمضان، و ازدواج آنهادر ذى حجّه سال دوم هجرى بوده است.[۳]

   زفاف فاطمه در شب پنج شنبه، بیست و یکم ماه محرم سال سوم هجرت بوده است.[۴]

   برخی بر این عقیده اند که: عقد حضرت فاطمه (ع) در اواخر ماه صفر و ازدواج درماه ذی حجه بوده است.[۵]

   عده ای نیز گفته اند که عقد در ماه ربیع الأول بوده و در همان ماه ازدواج صورتپذیرفته است.[۶]

   ابن سعد روایت کرده است که ازدواج فاطمه (ع) با على (ع) پنج ماه پس از ورودپیغمبر (ص) به مدینه در ماه رجب صورت پذیرفت و پس از بازگشت از بدر او را به خانه على(ع) فرستاد.[۷]

سن ازدواج امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س)

علماى شیعه در تعیین سن حضرت فاطمه به هنگامازدواج از چهارده سال بیشتر نگفته ‌اند.[۸]اکثر عالمان شیعه معتقدند که، سن حضرت درزمان ازدواج، 9 یا 10 یا حداکثر 11 سال بوده است.[۹]همچنین سن امیر مؤمنان (ع) 21 سالو 5 ماه بوده است.[۱۰]

خواستگاران حضرت زهرا علیهاالسلام

آنچه مسلّم است،این است که حضرت زهرا(سلامالله علیها)خواهان بسیار داشته اند. زیرا از طرفی پدر ایشان چه قبل و چه بعد از بعثتاز مردان شریف و بزرگ عرب و قریش بوده اند و از طرف دیگر شخصیت خود حضرت زهرا(سلامالله علیها) شخصیتی بسیار والا و بزرگ بود.

پیش از حضرت علی علیه السلام افرادی مانندابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلماعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند و آن این که درباره ازدواجزهرا منتظر وحی الهی است.[۱۱]

ابن شهر آشوب در از دیگر خواستگاران حضرتاسم می برد.او می نویسد: عبدالرحمان بن عوف و عثمان بن عفان كه هر دو از ثروتمندانبزرگ بودند برای خواستگاری، خدمت رسول خدا رسیدند. عبدالرحمان عرض كرد یا رسول الله!اگر فاطمه(علیهاالسلام) را به من تزویج كنى، حاضرم یكصد شتر سیاه آبى چشم كه بارهایشانپارچههاى كتان اعلاى مصرى باشد و ده هزار دینار،مهریهاش كنم.عثمان نیز اظهار داشت: یا رسول اللهمن هم به همین مهر حاضرم و بر عبدالرحمان برترى دارم زیرا زودتر مسلمان شدهام. پیغمبر از سخن آنان سخت خشمناك شد وبراى آن كه بفهماند به مال آنها علاقه ندارد و داستان ازدواج، داستان خرید و فروش ومبادلهى ثروت نیست، مشتى سنگ ریزه برگرفت و به جانب عبدالرحمان پاشید و فرمود:تو خیال مىكنى من بندهى پول و ثروتم و بوسیلهى ثروت خودت بر من فخر و مباهات می كنى و مى خواهى بوسیله پول ازدواج را بر من تحمیلكنى؟[۱۲]

در جایی دیگر آمده است :دختر پیغمبر(ص)خواستگارانی داشت؛ امّا پدرش از میان همه پسر عموهای خود، علیّ بن ابی طالب(ع) را برایشوهری او برگزید و به دخترشان فرمودند:تو را به کسی به زنی می دهم که از همه نیکوخوی تر و در مسلمانی پیش قدم تر است.»[۱۳]

خواستگاری حضرت علی (ع) از حضرت زهرا (س)

در روایات شیعه و سنی آمده است که عمر وابوبکر که از ازدواج با حضرت زهرا نومید شده بودند، امیرالمومنین را گفتند: تو به خواستگاریاو برو![۱۴]

در جایی دیگر روایت شده اصحاب و انصار رسولخدا(ص) با سعد معاذ رئیس قبیله اوس به گفتگو پرداختند و آگاهانه دریافتند که جز حضرتعلی علیه السلام کسی شایستگی ازدواج با حضرت زهرا علیهاالسلام را ندارد و نظر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نیز به غیر او نیست.

از این رو دسته جمعی در پی حضرت علی علیهالسلام رفتند و سرانجام او را در باغ یکی از انصار یافتند که با شتر خود مشغول آبیارینخل ها بود. آنان روی به علی کردند و گفتند: اشراف قریش از دختر پیامبر صلی الله علیهو آله و سلم خواستگاری کرده اند و پیامبر در پاسخ آنان گفته است که کار زهرا منوط بهاذن خداست و ما امیدواریم که اگر تو (با سوابق درخشان و فضایلی که داری) از فاطمه خواستگاریکنی پاسخ موافق بشنوی و اگر دارایی تو اندک باشد ما حاضریم تو را یاری کنیم.[۱۵]

چگونگی خواستگاری حضرت علی علیه السلام

ضحاک بن مزاحم نقل می کند،از حضرت علی بنابیطالب علیه السلام شنیدم که در مورد مراسم خواستگاری از حضرت زهرا(س) می فرمود: موقعیکه من نزد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفتم و آن بزرگوارمرا دید خندید و فرمود: یا اباالحسن! آیا برای حاجتی که داری نزد من آمدی؟ من قرابتو سبقت در اسلام و یاری کردن خود را از آن حضرت و جهادهایی که در راه خدا کرده بودم،برای آن حضرت شرح دادم. پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:یا علی راست می گویی، مقام تو بالاتر از این است که تذکّر دادی، گفتم: یا رسول اللهفاطمه ی زهراء را برایم تزویج نما. فرمود: یا علی! قبل از تو چند نفر از مردان، اینتقاضا را داشتند، ولی هر گاه من به فاطمه می گفتم اظهار بی میلی می کرد، شما چند لحظهای صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم.[۱۶]

پیامبرخدا،نزد فاطمه علیها السلام رفت.فاطمه علیها السلام از جا برخاست و رداى پدر را گرفت و كفش هایش را درآورد و آبْ دستبرایش آورد و دست و پاى او را شُست و سپس نشست . پس پیامبر خدا به او فرمود: اى فاطمه!». پاسخ داد: بلى ، چه مى خواهى ، اى پیامبر خدا؟ فرمود : على بن ابى طالب ، كسى استكه خویشاوندى و فضیلت و اسلامش را مى شناسى و من از خدا خواسته ام كه تو را به ازدواجبهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و على از تو خواستگارى كرده است. چه نظرى دارى؟» . فاطمه علیها السلام ساكت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا، كراهتى در چهره اش ندید . پس برخاست ، در حالى كه مى گفت: اللّه اكبر! سكوت او[نشانه]رضایت اوست». پس جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و گفت: اى محمّد! او را به ازدواجعلى بن ابى طالب درآور كه خداوند ، این دو را براى هم پسندیده است .[۱۷]

حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) روایتمی کنند: پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه به من فرمود: یا علی! گروهیاز مردان قریش راجع به فاطمه ی زهراء سلام الله علیها مرا مورد عتاب قرار دادند و گفتند:ما خواستگار فاطمه بودیم و تو نپذیرفتی، اکنون او را به علی بن ابیطالب دادی.

من گفتم: به خدا قسم، من فاطمه را از شمارد نکردم و او را تزویج ننمودم، بلکه خدا خواستگاری شما را نپذیرفت و فاطمه را برایعلی تزویج کرد؛ زیرا جبرئیل بر من نازل شد و گفت،خدای تعالی می فرماید:اگر من علی راخلق نمی کردم از حضرت آدم به بعد شوهری که شایسته ی فاطمه باشد در روی زمین نبود.[۱۸]

پی نویسها:

1.ابن شهرآشوب‌، المناقب، ج 3، ص 357، قم‌،1379 ق

2.شیخ طوسی، الأمالی، ص 43، دار الثقافة،قم، 1414ق.

3.إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 1، ص364، مکتبة بنی هاشم، تبریز، 1381ق

4.سید بن طاوس، إقبال ص 584، دار الکتب الإسلامیة،تهران، 1367 ش

5.مجلسی، بحار الأنوار، ج 19، ص 192-193،مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق

6.مجلسی، بحار الأنوار، ج 19، ص 192-193،مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق

ا7.بن سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص ، دارالکتب العلمیة، ط الأولى، 1410/1990.

8.امین، سید محسن ، أعیان الشیعة، ج 1، ص313، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406 ق

9.انصاری، اسماعیل،الموسوعة الکبرى عن فاطمةاهراء،ج‌4،ص21، دلیل ما، قم، 1428ق

10.ابن عبد البر، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، ج 4، ص 93، بیروت، دار الجیل، ط الأولى، 1412/1992.

11.ابن سعد، طبقات، ج ۸، ص ۱۱،در سنن نسائیآمده است:پیغمبر(ص) در پاسخ آنان گفت: فاطمه خردسال است» و چون علی(ع) او را از ویخواستگاری کرد، پذیرفت.(نسائی، سنن، ج ۶، ص ۶۲؛ فاطمـه اّهراء، ص ۲۵، ج ۲)،الصواعقالمحرّقه، ص ۱۶۲ و رجوع به انساب الاشراف، ص ۴۰۲ شود،بحار، ص ۹۲ و نک: فصل گزیده ایاز شعرای عربی ».

12.مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص 345/ تذكرة الخواص،ص 306.

13نسائی، سنن، ج ۲، ص ۳۱.

14.الریاض النضر، ج ۲، ص ۱۸۲؛ الغدیر، ج ۳،ص ۲۰

15.علامه محمد باقر مجلسی (ره) ،ترجمه جلد43 بحارالنوار 43 ، 441

ا16.لأمالی للطوسی : ص ۳۹ ح ۴۴ ، بشارة المصطفى: ص ۲۶۱

17.الأمالی للطوسی : ص ۳۹ ح ۴۴ ، بشارة المصطفى: ص ۲۶۱

.علامه محمدباقر مجلسی،ترجمه جلد 43 بحارالنوار،ص 178



الف-اهل بیت(۲۵تن)
    

۱-علی اکبر فرزندامام

۲-علی اصغر فرزندامام

۳-جعفر فرزندامام

۴-عباس برادرامام

۵-عثمان برادرامام

۶-ابوبکر برادرامام

۷-محمد اصغر برادرامام

۸-جعفر برادرامام

۹-عبدالله برادرزاده امام

۱۰-ابوبکر برادرزاده امام

۱۱-قاسم برادرزاده  امام

۱۲-مسلم بن عقیل(عموزاده)

۱۳-جعفر بن قیل( عموزاده)

۱۴-عبدالرحمن بن عقیل (عموزاده)

۱۵-عبدالله اکبر(عموزاده)

۱۶-علی(عموزاده)

۱۷-عون نوه عمو(جعفر)

۱۸-عبدالله نوه عمو(جعفر)

۱۹-عبیدالله نوه عمو (جعفر)

۲۰-عبدالله فرزندمسلم

۲۱-محمد  فرزندمسلم

۲۲-محمدبن ابوسعیدبن عقیل

۲۳-یکنفرنوه عمو از ابولهب

۲۴-ابوالنیاج بن ابوسفیان

۲۵-عبدالله بن بقطر(برادررضایی)   

 زندگان ذکور

۱-امام سجاد

۲-حسن بن حسن

۳-عمروبن حسن

۴-محمدبن عقیل

۵-قاسم عبدالله بن جعفر   
                                                                                                                                                                                                                                    اصحاب نفر
                                            
-1حبیب بن مظاهر(مسن ترین)

۲-علی بن مظاهر(برادرحبیب)

۳-یزیدبن مظاهر(برادرحبیب)   

۴-زهیربن قین

۵-مسلم بن عوسجه   (اولین شهید)

۶-سلیمان(غلام امام)

۷-منحج (غلام امام)

۸-عبدالله عمیرکلبی

۹-همسرعمیر

 ۱۰-فرزندعمیر

۱۱-سیف بن حارث همدان

۱۲-جناذه بن حارث انصاری

۱۳-عمربن جناذه

۱۴-جابربن حارث سلمانی

۱۵-مالک بن انس باهلی

۱۶-نافع بن هل

 ۱۷-ابوثمامه صائدی

 ۱۸-سویدبن عمره(اخرین شهید)   
                                                                                                                                                                                                                                                انصار29 نفر


۱-حربن یزید ریاحی

۲-مصعب بن یزید(برادرحر)

۳-علی بن حر(فرزندحر)

۴-ابوالشعثاء

۵-بریربن حضیر همدانی

۶-عمربن قرظه انصاری

۷-سواربن ابی حمیر

۸-عبدالله بن عرزه

۹-عبدالرحمن بن عبدالله   

۱۰-مالک بن عبدالله  

۱۱-عمروبن مطاع

۱۲-شوذب(غلام او)

۱۳-برابن مغفل

۱۴-ابن معقل اصبحی

۱۵-سعیدبن عبدالله  

۱۶-عمر بن خالد

 ۱۷-مجمع بن عبدالله

 ۱۸-مجمع بن عبدا…

 ۱۹-حنظله بن اسعد

۲۰-حجاج بن مروان

۲۱-سعدبن حنظله

 ۲۲-عمروبن خالد

 ۲۳-یحیی بن سلیم

 ۲۴-قره بن ابی غره

 ۲۵-خالدبن عمرو

۲۶-عمربن خالدازدی

۲۷-عبدالرحمن بن عرزه

۲۸-عایس بن ابی شبیب

۲۹- اسلم بن عمر


زمان واقعه :روزدهم محرم سال۶۱هجری درزمانحکومت یزیدبن معاویه ساعت ۸ صبح تا دوبعدازظهر .

مکان واقعه: نینوآ یا کربلای امروزی واقعدربین النهرین (عراق).

روند واقعه :

۱-اولین تیر توسط عمربن سعد فرمانده سپاهیزید پرتاب شد و تیرباران سپاه اسلام شروع شد.

۲-حمله کلی بسپاه اسلام اغاز و در این مرحله۳۸نفر از اصحاب امام شهید شدند.

۳-مبارزه تن به تن آغاز شد و در این مرحله۷نفر دیگر بشهادت رسیدند.

۴-حمله به اهل بیت آغاز شد که با شهادتتمامی آنان جز ۵ نفر ذکور و اعضا حرم امام حسین (ع) پایان می پذیرد.

۵-با آمدن قبیله بنی اسد به یاری امام سجاد(ع) شهدا را به خاک سپرده و همگی به اسارت بسوی شام روانه می شوند.

 خلاصه واقعه عاشورا:

پس از شهادت امام حسن(ع) برادرش حسین(ع)به امامت رسید، مردم عراق از امام حسین خواستند که بر ضد معاویه قیام کند، امام حسین(ع)به آنها گفت برادرم با معاویه قراردادی را امضاء کرده است که تا مدت آن تمام نشود نمیتوانم آن را نقض کنم. یکی از مفاد قرارداد صلح امام حسن(ع) این بود که خلافت فقط دردست معاویه باشد و آن را به پسرش یزید منتقل نکند و چون معاویه هنوز زنده بود، امامحسین(ع) ۱۰ سال را به همین منوال سپری کرد تا آنکه معاویه مرد. با مرگ معاویه تعهدامام حسین(ع) به معاویه هم تمام شد و دیگر قراردادی بین او و معاویه نبود. یزید بهخلافت رسید و به جای پدرش در شام بر مسند قدرت نشست. امام حسین(ع) در مدینه ساکن بود،یزید از مردم شهرهای مختلف مشغول گرفتن بیعت شد و به والی مدینه دستور داد از مردمبیعت بگیرد بخصوص از امام حسین(ع) و اگر حسین بیعت نکرد او را کشته و سرش را برای یزیدبفرستد.

 

پس از آنکه دستور به والی مدینه رسید اوامام حسین(ع) را احضار کرد و این کار در ساعاتی از شب گذشته انجام شد، امام حسین بهاحضار در این ساعت از شب مشکوک شد. لذا تعدادی از یارانش را خبر کرد و به آنها گفتبا خود شمشیر بردارند و در زیر لباس پنهان کنند و پشت درب مخفی شوند اگر خطری برایاو پیش آمد وارد محل جلسه شوند. والی مدینه مروان بن حکم را خبر کرده بود و از او مخواست، مروان به او گفت همان کاری که یزید دستور داده است را انجام بده. والی مدینهبه امام حسین(ع) گفت یزید چنین دستوری صادر کرده است، امام حسین صراحتاً نگفت که منبیعت نمی کنم و فرمود این کاری است که باید در ملاء عام انجام شود تا همه مردم ببینندکه من بیعت می کنم یا نه پس تا صبح صبر کن، والی مدینه قبول کرد اما مروان به او گفتکار اشتباهی می کنی اگر حسین از اینجا بیرون برود دیگر او را پیدا نخواهی کرد، همینالان از او بیعت بگیر یا او را به قتل برسان.

امام حسین(ع) به مروان گفت تو دروغ گفتیو با پیشنهاد قتل من به او مرتکب گناه شدی و با این حرفی که پیش آمد امام حسین(ع) صراحتاًگفت من با شخصی مثل یزید بیعت نخواهم کرد و از نزد والی مدینه بیرون رفت. فردا صبحمروان را در شهر دید، مروان به امام حسین(ع) گفت اگر با یزید بیعت کنی این به نفع دینو دنیای توست، امام حسین فرمود انا لله و انا الیه راجعون باید فاتح اسلام را خوانداگر کسانی مثل یزید رهبر جامعه اسلامی شوند و سخنان طولانی بین آنها رد و بدل شد تااینکه شب شد و والی مدینه گروهی را به درب خانه امام حسین فرستاد و خواستند از او بیعتبگیرند، حضرت فرمود تا صبح صبر کنید و آنها نیز قبول کردند و رفتن

به هر دلیلی تصمیم گرفت از مواجهه با چنینصحنه ای خودداری کند و همان شب خانواده خود را جمع کرد و بار سفر بست و نیمه شب ازمدینه خارج شد و در خفای کامل و بسیار محرمانه به مکه سفر کرد، اما قبل از سفر نزدبرادرش محمد حنفیه رفت و جریان را برای او تعریف کرد و نظر او را جویا شد، محمد حنفیهگفت تو عزیزترین خانواده من هستی، به نظر من از قرار گرفتن در چنین صحنه ای پرهیز کنو از مدینه خارج شو و به مکه برو حتی اگر در آنجا تو را پیدا کردند به یمن برو. بعداز آنکه صحبتهای محمد حنفیه تمام شد حضرت به او فرمود من خودم هم همین تصمیم را گرفتهبودم و اکنون عازم مکه هستم. پس تو در اینجا باش و اخبار را برایم بفرست.

حضرت به مکه رفت و از سوم شعبان تا 8 ذیحجه در مکه بود و در این مدت مردم عراق و کوفه و بصره برای حضرت نامه های متعدد نوشتندو نمایندگانی را فرستادند و بیعت و حمایت خود را از حضرت اعلام کردند و درخواست کردندکه به کوفه و عراق بیاید تا بر ضد یزید قیام کنند. امام حسین(ع) برای اطمینان از صحتادعای اهل عراق مسلم بن عقیل را فرستاد، از طرفی یزید یک لشکر بزرگ را به بهانه انجاممراسم حج به مکه فرستاد و به آنها دستور داد حسین را مخفیانه دستگیر کنند و یا او راترور کنند. مسلم بن عقیل برای حضرت پیغام فرستاد که سخن اهل عراق و کوفه درست است وچون روز هفتم ذی حجه لشکر اعزامی یزید وارد مکه شده بود، و امام حسین(ع) با توجه بهجواب اهل کوفه و اطلاع از قصد یزید روز هشتم از مکه خارج شد و به سوی عراق حرکت کردو در مسیر کوفه خبر شهادت مسلم به حضرت داده شد. امام حسین(ع) به قصد کوفه ادامه مسیرداد، تا در آنجا از آنچه هستند تعداد بیشتری نیرو فراهم کند. در این بین لشکر حر بنیزید ریاحی نزدیک شد، او از طرف بصره اعزام شده بود تا اجازه ندهد حسین(ع) به کوفهبرسد تا از حمایت مردمی محروم شود. حر پس از رسیدن به امام حسین(ع) اعلام کرد که مأموریتدرگیری ندارد و آمده است تا او و یارانش را نزد عبیدا… بن زیاد ببرد و تحویل دهد، حضرتاز همراهی با او امتناع کرد و در این بین چند نفر از دوستان حضرت که از کوفه حرکت کردهبودند به امام حسین(ع) رسیدند و خبر دادند که لشکر زیادی از سمت کوفه حرکت کرده استو اگر برسند همه شما کشته خواهید شدحضرت دردفعات متعدد حجت را بر لشکر حر تمام کرد تا بدانند که به چه کاری دست می برند و بهآنها هشدار داد که اگر مرا به قتل برسانید به آنچنان ذلت و خواری دچار خواهید شد کهروزگار شما سیاه خواهد شد. هرچند حر پشیمان شد و از رویارویی با امام خودداری و درصف یاران آن حضرت قرار گرفت اما دیگر سپاهیان یزید بدون توجه به هشدارهای امام حسین(ع)آن حضرت و یارانش را در صحرای کربلا به شهادت رساندند


آخرین جستجو ها

software 97 السَّلامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى ذُرِّیَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ lautcovinis Mary's info nensquconswe صبحگاهان disgcarcentcal dasaddcamlo روتن کار .